فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ستاره بلعیده شده

قسمت: 33

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
جلد 2 قسمت 13: خانه مرزها شرایطی که وانگ هنگ تعیین کرده بود به بیشترین حد خود رسیده بود، و او انتظارات زیادی از لو فنگ داشت. لو فنگ با لحنی آرام و متواضعانه گفت:«متاسفم.» «من از دوجوی رعد بابت پیشنهادش ممنونم، اما من تصمیم گرفتم که به دوجوی مرزها ملحق بشم. تابحال به منتقل شدن فکر نکردم، بنابراین واقعا متاسفم.» وانگ هنگ شد. پیشنهادش رد شده بود؟ مرد تنومند با ابروهای بالا رفته شروع کرد:«نمیخوای بیشتر راجبش فکر کنی؟» لو فنگ تعظیم کرد گفت: «خیر...» -جناب وانگ اگه چیز دیگه‌ای نیست، من باید برم.» لو فنگ میدانست با رد کردن پیشنهاد بیشتر موندنش صلاح نبود. وانگ هنگ با دقت به فنگ خیره شد. این مرد جوان ذره ای دربرابر وسوسه متزلزل نشده بود . وانگ هنگ کار دیگری جز آه کشیدن از دستش برنمیومد. دستش رو تکون داد و خندید:«خیلی خب، بیشتر از این سرتو درد نمیارم. اگر موقعی نظرتو عوض کردی، دروازه‌های دوجوی تندر من همیشه به روی تو بازه.» لو فنگ حین رفتن لبخندی زد:«ممنون آقای وانگ.» درست بعد از رفتن لو فنگ، چهره وانگ هنگ درهم فرو رفت و فریاد زد:«به وان دونگ بگید بیاد!» «بله، فرمانده.» افرادی که بیرون ایستاده بودند فورا برای صدا کردن وان دونگ رفتن. -باورم نمیشه یه نابغه دیگه رو بخاطر دوجوی مرزها از دست دادم. وانگ هنگ دستی به چانه‌اش کشید و چشمانش را مانند ببری ریز کرد. -از وقتی فرمانده ارتش شبح ها ببخاطر مصدومیت وخیم بازنشسته شد، دوجوی ما داخل شهر جیانگ نیان در مقایسه با دوجوی مرزها همیشه توی تنگنا بوده. لعنتی!» وانگ عصبانی بود بود! دوجوی مرزها و دوجوی رعد دوتا از بزرگترین دوجوها در کل جهان هستند! بنیانگذار دوجوها قوی‌ترین و دومین قوی‌ترین جنگجوها هستند! طبیعتا، سران آنها با چهره‌ای گشوده و خندادن از یکدیگر پذیرایی میکنند. اما در واقع، در برابر هم هستند!» هرچند، دوجوی محدودیت‌ها در جیانگ نیان از نفوذ بیشتری برخوردار است. وان دونگ نوجوان و خونسرد وارد شد:«فرمانده.» حتی در نگاه وان دونگ هم، او پر از اعتماد به نفس بود! بدلیل ماهرتر بودن در رزمازمایی زمان خودش نسبت به لوفنگ و بدست اوردن رتبه اول، اعتماد به نفسش درحال زیاد شدن بود. وانگ هنگ لبخندی زد. -همم، ون دونگ، تو بهترین سرباز تازه وارد دوجوی تند هستی! هرچند... با قدرت فعلیت، هنوز قابل قیاس با لو فنگ نیستی. ون دونگ یکه خورد:«فرمانده!» من قابل قیاس با لو فنگ نیستم؟ وانگ هنگ ابروانش را بالا برد:«به حرف من شک داری؟»   وان دونگ سر تکان داد، اون میدونست که فردی که در جلوش ایستاده، قبلا یک جنگ سالار قدرتمند بوده. همچنین، لقب مربی ارشد حقوق ویژه‌ای به او عطا میکرد. قدرت و نفوذ او با خدایان جنگ برابری میکرد. همچین فردی چطور میتونست دروغ بگوید؟   وانگ هنگ آرو...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ستاره بلعیده شده را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی