ستاره بلعیده شده
قسمت: 32
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 12: دعوت دوجوی رعد
مبارزان محتمل یکی یکی وارد شهر شدن. تقریباً هر جنگجوی محتمل چند لکه خون روی لباسش داشت، چه خون خودش باشه چه خون هیولا. حتی بعضی از جنگجویان محتمل هم وجود داشتن که توسط دوستاشون حمل می شدن.
{بیپ بیپ}
صدای گوش خراشی بلند شد و یه کامیون بزرگ و سنگین از شهر بیرون اومد که کامیون پر از اجساد هیولا بود.
«هی، اینا اجساد جنگجویان محتمل هستن، یکی بیاد اونا رو برداره.»
یکی از کامیون های بزرگ در کناری ایستاد، در واقع تعداد زیادی از اجساد وجود داشت. بعضی از اونا قسمت های زیادی از بدن خودشون رو از دست داده بودن، که به وضوح توسط هیولا گاز گرفته شده بود. کامیون این اجساد رو به کناری انداخت.
«آه!»
«گان!»
«یین!»
در یه لحظه، تعداد زیادی از جنگجویان محتمل فریاد می کشیدن. بعضی از اونها حتی به سمت اجساد رفتن و ناله می کردن.
«برای چی گریه می کنید؟»
صدایی سرد و مسلط از طرف یه افسر نظامی به گوش رسید که باعث شد نگاه های عصبانی زیادی بهش خیره بشن. اما این افسر نظامی به سردی اطراف رو اسکن کرد:«کی موقع مبارزه با هیولا نمی میره! شما تصمیم گرفتید راه یه جنگجو رو در پیش بگیرید، پس خودتونو برای مرگ آماده کنید! جامعه به جنگجوها حقوق ویژه ای می ده، چرا؟ نه برای اینکه شما ازش لذت ببرید، بلکه به خاطر اینکه هیولای زیادی رو بکشید که به نفع بشریته. به خاطره همینِ که مزایای ویژه ای دریافت می کنی.»
«موقعیتتون، اقتدارتون... شما باید روی زندگیتون خطر کنید تا همه اینها رو دریافت کنید!»
«توی این تمرین فقط ضعیفترین هیولاها بهتون داده شد، و اونا حتی از نوع گله ای نیستن. اگه شما حتی نتونید اینو قبول شید، چطور می تونید توی بیابون زنده بمونید؟»
سخنرانی افسر باعث شد همه جنگجویان محتمل ساکت بشن، چون اونا به سختی چیزی در مورد هیولاها می دونستن.
مشکلترین هیولا برای مقابله با اونها «نوع گلهای و گروهی» عه، مثل نوع سگ «شیر ماستیف»، هر بار که حرکت می کنن توی یه گروه دهتایی اینکار رو انجام می دن، بنابراین حتی یه جنگجوی سطح متوسط هم به اونها نزدیک نمی شه.
«دو گوش چپ هیولا، بعدی، آسیب به بازوی چپ.»
«لو فانگ؟ خب، سه گوش چپ هیولا، بد نیست، بعدی...»
در ورودی شهر، هر جنگجوی محتمل که بیرون می اومد می رفت تا گوش بجنبونه و از میزان کشتار بقیه اطلاعاتی بدست بیاره تا تعداد هیولاهایی که اونا کشتن رو حساب کنه.
«ببین، لو فنگ اومد بیرون.»
«این لو فنگه که دوجوی مرزها دنبالش میگشت.»
«یعنی چنتا هیولا کشته!»
«فقط به خاطر اینکه سطح آمادگی جسمانیش خوبه به این معنی نیست که توی کشتن هیولا هم مهارت داره.»
اکثر جنگجویان محتمل بیرون اومده بودن و همه شون روی لو فنگ که تازه از ورودی خارج شد متمرکز بودن. لو فنگ، وان دونگ و ما شیائو، این سه نفر جنگجویان محتملی بودن که مورد بازرسی قرار گرفته بودن. یک تا ده، و ده تا صد، تقریباً همه اینجا لو فنگ و دیگران رو می شناختن.
«هوم؟»
درست موقع بیرون اومدن، تعداد زیادی از جنگجویان محتمل به اون خیره شده بودن، بنابراین لو فنگ نتونست کمکی به لرزیدنش بکنه.
«لو فنگ، درسته؟ گوش های چپ هیولا رو بهم تحویل بده.»
سه افسر نظامی جلو نشسته بودن و دو نفر از اونها از لپ تاپ استفاده می کردن در حالی که یکیشون به لو فنگ نگاه می کرد.
«بله.»
لو فنگ سر تکون داد و کیفی رو که حمل می کرد، زمین گذاشت. در یه لحظه،...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب ستاره بلعیده شده را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی
