فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ستاره بلعیده شده

قسمت: 28

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
ولوم دو_ چپتر هشت_ امتحان مبارزه نیمه‌ شب سی و یک جولای بود؛ توی آپارتمان شماره‌ صد و نود و نه منطقه‌ی مینگ یوئه طبقه‌ی دوم چهار تا اتاق وجود داشت که یکی از اتاق‌ها برای خواب، یکی برا کامپیوتر، یکی دیگه برا مهمونا و اون یکی هم مخصوص تمرین بود. اتاق تمرین حداقل صد و بیست پینگ بود که نصف فضای طبقه‌ی دوم رو می‌گیره. دیر وقت بود و نور چراغ‌های بیرون، از پنجره به داخل اتاق کامپیوتر می‌تابید و از اونجا به اتاق تمرین بازتاب میشد . لوفنگ با لباس دوجو، بدون حرکت روی زمین نشسته بود و دو هاله‌‌ی نورانی که به نظر خوشحال بودن با سرعت به دور بدنش میچرخیدند. بعد یه مدت که سرعت اون دو هاله‌ کمتر شد آهسته به لوفنگ نزدیک شدن و از حرکت ایستادن اما اون لحظه مشخص شد که اون دو هاله‌ی نورانی در اصل دو خنجر بودن که با سرعت خیلی بالا دور لوفنگ میچرخیدن. « با نیروی روحی‌ای که الان دارم کنترل کردن و بلند کردن اشیا کار سختی نیست، ولی اگه بخوام به جای دو خنجر، چهار یا پنج تاش رو باهم کنترل کنم قدرت، سرعت و دقتشون پایین میاد.» تمرینات این ماه لوفنگ علاوه بر کنترل کردن قدرت جدیدش، تمرین انرژی روحی رو هم شامل میشه. اون تو این مدتی که داخل منطقه‌ی مینگ یوئه زندگی کرده مبارزهای زیادی رو دیده، باهاشون حرف زده و تونسته مطمئن بشه که قدرت تلکینزش به نیروی روحی برمیگرده! «فردا قراره امتحان مبارزه رو بدم پس بهتره زودتر برم بخوابم.» لوفنگ از جاش بلند شد و در شیشه‌ای اتاق تمرین رو باز کرد و سمت اتاقش رفت. ×××××××× ظهر یکم آگوست بود. حدود سی مبارز که شامل لوفنگ، یانگ وو و... همراه با سرگروهیه یه مبارز قدیمی‌تر، سمت ایستگاه قطار رفتن. کوچی~~ کوچی~~ قطار داشت با سرعت وارد ایستگاه میشد و صدای گوشخراش چرخ‌ها روی ریل به گوش می‌رسید. واگن‌های قطار شلوغ و پر سروصدا ولی در عین حال کاملا بسته بودن، حتی هیچ پنجره‌ای هم برای نگاه کردن به بیرون وجود نداشت. توی هر واگن چند تا اتاق بود که توی هر کدوم یه عالمه مبارز بودن که مثل لوفنگ برای امتحان وارد قطار شده بودن. صفحه‌ی نمایشگری که توی اتاق‌ها بود روشن شد و صورت یه فردی رو نشون داد.... «مبارزهای عزیز، مبارزهای آینده، من از اتحادیه اچ آر هستم.» مرد میانسال روی صفحه ادامه داد: «مطمئنم همه‌تون قبلا درباره‌ی اتحاد اچ آر شنیدین؛ بزرگ‌ترین و پولدار‌ترین سازمان مبارزها که اعضای زیادی داره. مطمئنم همه اسم دیگه‌ی این سازمان رو هم شنیدین،__ اتحاد زیرزمینی!» همه‌ی مبارزهای داخل قطار ساکت شدن...‌. لوفنگ و یانگ وو که کنار همدیگه نشسته بودن هر دو نگاهشون به صفحه دوخته شده بود. یانگ وو خندید و گفت: «قبلا درباره‌ی اتحاد زیرزمینی شنیدی دیگه؟ منم شنیده بودم خیلی پولدارن! پولدارترین سازمان روی زمین که حتی از یه کشور هم پول بیشتری دارن!...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ستاره بلعیده شده را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی