جوانترین پسر استاد شمشیر
قسمت: 56
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
اولین کاری که پرچمداران موقت برای بهدست آوردن افتخار و شهرت هنگام خروج از باغ شمشیرها باید انجام میدادند، ترک اتحادیه هافستر بود.
جین و گیلی تمام آثار وابستگی خود به رانکاندل ها را پاک کردند. روی لباسهایی که پوشیده بودند، نشان شمشیر سیاهی وجود نداشت و کیف حاوی وسایلشان نیز بدون برچسب بود.
جزئیات صورت جین هنوز به اطلاع عموم نرسیده بود، بنابراین نیازی به پوشیدن لباس مبدل نبود. با این وجود، او هنوز کمی ظاهر خود را تغییر داد.
موهای مشکیاش را که تا شانههایش پایین آمده بود کوتاه کرد. با این حال، ظاهر او چندان اهمیتی نداشت. در واقع، رزمیکار معروف به نام گیلی مک رولان در بین مردم بسیار مشهورتر از جین بود. خوشبختانه، سالهای فعالیت او کوتاه بود، بنابراین خیلی شناخته شده نبود.
نامهایی که روی شناسه آنها نوشته شده بود، نام مستعار بود. جین گری و گیلی پیتن.
اگرچه آنها اسامی جعلی روی کاغذهای خود داشتند، اما آنها هنوز گذرنامه های مفصلی بودند که حتی به آنها اجازه میداد هر طور که میخواستند، به پایتخت ورمونت ورود و خروج کنند.
به هر حال، هر کسی در اتحاد هافستر میتوانست حدس بزند که آنها پرچمداران موقت قبیله رانکاندل بودند.هیچ تفاوتی در هافستر با مقر اصلی رانکاندل وجود نداشت، بنابراین تعجب آور نبود که مردم متوجه حقیقت آن دو شوند.
بنابراین، جین و همراهانش مجبور شدند به سرزمینی بروند که نفوذ رانکاندلها در آن به جایی نمیرسید. جایی فراتر از دریا.
_بانو لونا از رفتن شما بسیار ناراحت میشن. ارباب جوان، در مورد دانشجوهای جناحتون هم همينطور. واقعاً بدون خداحافظی اونا رو ترک میکنید؟
_آره. خواهر بزرگتر لونا خودش کاملاً روحیه آزادی داره، و احتمالاً دانشجوها بیش از حد واکنش نشون میدن. اینطور نیست که قرار باشه بمیرم یا چیز دیگه ای.
با این حال، هنگامی که آنها میخواستند از دروازه اصلی باغ شمشیرها عبور کنند، جین با 9 دانشجو روبرو شد.
_وای، مگه تمرینتون قبلا شروع نشده؟ عمو شما رو به این راحتی برای فرار کردن از زیر تمرینا نمیبخشه.
_لطفا در طول سفر در امان باشید!
دانشجویان یکصدا شمشیرهای خود را بلند کردند. جین لحظهای بیصدا به آنها خیره شد، اما طولی نکشید که لبخند کوچکی روی صورتش نقش بست.
_من از همه انتظار دارم تا زمانی که من برگردم قویتر از انتظارات من باشن. من هیچ مرگ یا ترک تحصیلی رو تا زمانی که نیستم نمیخوام. در تحمل مجازات انضباطی اونم برای غیبت در کلاس برای دیدن من توسط عمو، موفق باشین.
جین قبل از اینکه به راه خود برای ترک باغ ادامه دهد، با همه خداحافظی کرد.
چقدر عجیب. این یک احساس کاملا متفاوت در مقایسه با اون زمانه.
جین در زندگی گذشته خود در سن 25 سالگی از قبیله اخراج شد. او مجبور شد باغ شمشیرها را مانند امروز ترک کند. با اینحال، فضای خروج به عنوان یک پرچمدار موقت 15 ساله جدا از فضای آن زمان بود.
پانزده سال.
پانزده سال طول کشید تا جین بالاخره پنج سال آزادی برای خود بدست آورد. این پانزده سال برای پسر یک ابدیت بود، زیرا او از زمان تولد دوباره ذهنی کاملاً آگاه داشت.
جین آنقدر گیج شده بود که نمیتوانست جلوی خود را از زمزمه یک ملودی زیبا بگیرد.
بهطور کلی، سیرون هرگز یک بازه زمانی پنج ساله به یک پرچمدار موقت نداده بود. این پروسه معمولاً بین شش ماه تا حداکثر دو سال طول میکشید. در این مدت، پرچمداران موقت باید قبل از بازگشت به قبیله افتخار و شهرت کسب میکردند.
فقط یک دلیل وجود داره که پدر به من پنج سال طولانی فرصت داده. برای اینه که قبل از بازگشت به اوج قدرت معنوی برسم.
نیازی به گفتن نیست که جین فردی نبود که به تک تک کلمات پدرش گوش کند. او فقط برای رسیدن به قله قدرت معنوی برنامهریزی نمیکرد، بلکه به قدرت جادو نیز اهمیت میداد.
سيرون كه در مقبره مانده بود آرام با خود فكر میكرد.
کنجکاوم... یعنی جوونترین اونا قدرت آزادی رانکاندلها از دست زیپفلها رو به دست میاره؟ من نمیتونم صبر کنم تا ببینم.
اگرچه سيرون با به كار بردن يك شمشير به قلمرو نيمه خدايان رسيده بود، اما باز هم نمیتوانست پيماني را كه اجدادش با زيپفلها بسته بودند، از بين ببرد.
تنها امید قبیله رانکاندل پیمانکار سولدرت، کوچکترین پسرش بود. البته این امید در حال حاضر صرفاً شمعی در باد بود.
یک روز گذشت، دو نفر در مسیری در جنگل قدم میزدند.
اکثر پرچمداران موقت رانکاندل برای کسب افتخار ابتدا به منطقه بیقانون مامیت میرفتند. مامیت منطقهای بود که در آن جنایتکاران و قانون شکنان بی شماری مثل سوسک هایی به اطراف میخزیدند، که آن را به مکانی عالی برای پرچمداران موقت برای کتک زدن افراد شرور و کسب شهرت مناسب تبدیل میکرد.
جین همچنین به...
کتابهای تصادفی

