فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جوان‌ترین پسر استاد شمشیر

قسمت: 35

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

ماموریت دوقلوهای تونا، شرکت در یک مراسم بود.

به آنها دستور داده شده بود که در چندین رویداد و مهمانی که توسط امپراتور ورمونت و دوک ترتیب داده شده بود شرکت کنند تا به آن‌ها لطف کنند.

در حقیقت، مأموریت خواندن این دعوت از مهمانی‌ها، مایه شرمساری بود. هیچ خطر دیدن خون یا درگیری در طول این ماموریت وجود نداشت. تنها کاری که آنها باید انجام می‌دادند، این بود که غذاهای عالی تهیه شده در مهمانی‌ها را بخورند و در امپراتوری خوش بگذرانند.

«اوه!»

«یک مراسم؟! در امپراتوری ورمونت...»

با این حال، صورت دوقلوهای تونا با شنیدن جزئیات ماموریت خود مچاله شد.

حضور در مراسم نوعی مأموریت بود که فقط به اعضای خونین دودمان رانکاندل محول می‌شد.

این قبیله می‌توانست دعوت‌ها و امثال این‌ها را از ملت متوسط ​​ نادیده بگیرد، اما دعوت امپراتوری داستان متفاوتی بود. رانکاندل‌ها نمی‌توانستند به این راحتی آنها را رد کنند.

بنابراین، یکی از بچه‌های رانکاندل مجبور شد دعوت را بپذیرد و در مراسم شرکت کند.

بنابراین هر زمان که دعوت نامه‌ای از امپراتوری ورمونت می‌رسید، بچه‌های رانکاندل دعا می‌کردند تا انتخاب نشوند.

هیچ‌یک از آن‌ها نمی‌خواستند در آن مهمانی‌های بیشمار و کسل‌کننده شرکت کنند.

«تسلیت من رو بپذیرید، پسران. به لطف فداکاری‌های شما، خواهر و برادر شما مجبور نیستن که به امپراتوری برن و بی‌هدف در اطراف برقصند.»

«هااه.»

«این صدای آه کشیدن بود؟ اگرچه این یک دعوت به مهمانیه، اما این یک ماموریت با حسن نیته. اگه دوباره این نوع رفتار رو نشان بدید، انقدر شما دو نفر رو کتک می‌زنم که به من التماس کنید که شما رو بکشم.»

دوقلوهای تونا در حالی که احساس نفرت خود را پنهان می‌کردند، سری تکان دادند.

این مأموریت کم‌وبیش برای آنها یک مجازات بود. خواهران بزرگ‌ترشان آنها را تنبیه می‌کردند، زیرا آنها حتی پس از قرض گرفتن یک دانشجوری 5 ستاره از جناح خود، نتوانسته بودند کوچک‌ترین برادر خود را زیر پا بگذارند.

شرکت در مهمانی‌ها برای دوقلوها سخت بود، زیرا آنها ذره‌ای مهارت سخنوری نداشتند و هنر ظریف وقت‌گذرانی در موقعیت‌های اجتماعی را یاد نگرفته بودند.

«خدایا، خواهر بزرگ‌تر میو و آنه بسیار بد اخلاق ان.»

جین با خودش خندید.

«این ماموریتیه که یکی باید انجام بده. و هنگامی ‌که به اون‌جا می‌رسید، ده‌ها نفر از افراد قدرتمند رو می‌بینید، چه در توان رزمی‌ و چه در اقتدار و نفوذ داشتن. مطمئن شید که اونا رو با دقت مشاهده می‌کنید.»

«فهمیدم عمو…»

«و تو، جین.»

«بله عمو.»

«ماموریتی که به تو محول شده است...»

زد در نیمه ی جمله ایستاد. دوقلوهای تونا به سخنان بعدی او توجه زیادی کردند.

آن‌ها کنجکاو بودند که بدانند خواهران‌شان چه ماموریت دیوانه‌کننده‌ای را به کوچک‌ترین برادرشان محول کرده بودند.

«امیدوارم این چیزی باشه که جین رو از نظر جسمی‌و روحی بشکنه. در واقع، بهترین حالت اینه که جین اصلاً از ماموریت برنگرده.»

«ماموریتت یک کار تروره. هدف تو بازیچه ارباب تالار مخفی تالاریس هست. هوم… تو اساساً نیاز داری که یک ولگرد رو بکشی.»

{در اینجا کلمه بازیچه به نظر میرسه که اشاره به روابط جنسی داره. در ادامه به معشوق هم اشاره میشه اما فکر نمیکنم واقعا عشقی در کار باشه... باید ببینیم...}

ارباب قصر پنهان.

این عنوانی است که به صاحب کاخ پنهان داده شده است، برجی عظیم که در وسط دریای غربی ایستاده است. پنجاه و یکمین ارباب، تالاریس، ملقب به عنکبوت ابیسال است.

کاخ پنهان یک نیروی مستقل است که نه تحت تأثیر رانکندل‌ها و نه زیپفل‌ها قرار دارد.

«منظورتون از بازیچه عمو...»

«بازیچه عنکبوت ابیسال؟ این معشوق اون زنه.»

هدف ترور جین، ارباب بازیچه بود.

به عبارت دیگر، جین مجبور بود یکی از مردان جوان بی‌شماری را که تالاریس با آن‌ها بازی می‌کرد، بکشد.

دوقلوهای تونا ناخواسته کلمات شوکه‌کننده را به زبان ‌آوردند.

آن‌ها باور نداشتند که جین بتواند معشوق ارباب قصر پنهان را بکشد و زنده برگردد.

شهرت تالاریس در سرتاسر جهان شناخته شده بود، حتی برای آدم‌های روستایی که در گوشه‌ای از پادشاهی میتل زندگی می‌کردند. او به‌ویژه به دلیل بی‌رحمی ‌نسبت به افرادی که روی معشوقش انگشت می‌گذاشتند مشهور بود.

«هدف تو در حال حاضر در منطقه غیرقانونی مامیت ت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جوان‌ترین پسر استاد شمشیر را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی