فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جوان‌ترین پسر استاد شمشیر

قسمت: 33

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

زد به کنار سه بچه اشاره کرد.

گوی‌ها گرد فلزی مانند کوه روی هم انباشته بودند و چند میز کنار آن انبوه واقع شده بود.

«اون میزها و توپ‌ها فولادی رو بیارید.»

«چند تا از اونا رو باید جابه‌جا کنیم؟»

زد در برابر سوال‌ هاتونا پوزخندی زد.

«چهار میز و تا می‌تونید توپ فولادی.»

سه پسر شروع به حرکت دادن میزها و توپ ها به سمت مرکز منطقه پنهان کردند. توپ‌های فولادی از افراد معمولی هم سنگین‌تر بودند. علاوه بر این، هنگامی‌که آنها یکی را برداشتند، احساس کردند چیزی متراکم در حال حرکت در داخل آن است.

«اینا چین؟»

جین در حالی که توپ‌های فولادی را جابه‌جا می‌کرد، خاطراتش را بررسی کرد و تأیید کرد که در زندگی گذشته‌اش هرگز این اشیاء را ندیده است.

با این حال، او در این مورد تعجب نکرد. از آنچه او استنباط کرده بود، از این توپ‌ها فولادی برای آموزش شمشیرزنی قبیله به فرزندان خونی رانکاندل استفاده می‌شد. با این حال، جین آنقدر استعداد نداشت که وارد کلاس متوسطه شود و در زندگی اولش با عمویش تمرین کند.

بوووووو.

هر بار که توپی را روی زمین می‌انداختند، بر روی زمین سخت فرو رفته می‌ماند.

پس از این‌که سه پسر پنچاه توپ فولادی را جابه‌جا کردند، به آن‌ها گفت که متوقف شوند.

«می‌دونین این توپا چین؟»

زد در حالی که یکی از آنها را روی میز گذاشت، پرسید. توپ اکنون کمی ‌زیر قد کمر زد نشسته بود.

«نه، استاد.»

«این توپ‌های فولادی سنگ‌های شفاف نامیده می‌شن، چون وقتی به اونا برخورد می‌کنین می‌تونین پژواک واضحی رو بشنوید.»

دوقلوهای تونا با سردرگمی‌سرشان را کج کردند. آنها نمی‌توانستند بفهمند که چرا برای آموزش شمشیرزنی خود به این سنگ ها نیاز داشتند. در همین حال، جین احساسات خود را نشان نداد، اما کنجکاو بود که بداند چگونه آن‌ها از این سنگ‌های شفاف استفاده می‌کنند.

زد به آرامی، ‌شمشیری را که به کمرش وصل شده بود بیرون آورد و آن را در مقابل سنگ شفاف قرار داد.

«من در مجموع سه بار شمشیرمو روی این توپ می‌چرخونم. سعی کنین صداهای ایجاد شده رو با هم مقایسه کنین.»

اولین تاب. زد نیروی زیادی پشت شمشیر خود قرار نداد و تیغه خود را به آرامی‌روی توپ پایین آورد.

تومپ

صدای نسبتا غلیظ و تیره‌ای در اتاق پیچید. جین احساس می‌کرد با گوش دادن به آن برای مدت طولانی احساس تهوع می‌کند.

«صدای دلنشینی نیست، مگه نه؟»

خیلی زود، زد دوباره توپ را زد. این بار تاب او قدرت و سرعت بسیار بیشتری نسبت به قبل داشت.

کلاانگ!

این بار صدای ناب و ظریفی که شایسته نام سنگ شفاف بود، در اتاق طنین‌انداز شد. انگار صدا وارد گوش‌شان شد و تمام بدن‌شان را از درون آرام کرد.

«اوه!»

دوقلوها هم‌زمان فریاد زدند. هنگامی‌که جین به سنگ شفاف خیره شد، چشمانش گشاد شدند.

«هوم، گوش دادن به اون برای من هم بسیار لذت‌بخشه. از آخرین باری که این صدا رو شنیدم مدتی می‌گذره. همونطور که مشاهده کردین، زمانی که ضربه ضعیفی به اون می‌زنید صدایی غلیظ و کدر منتشر می‌کنه، اما زمانی که با قدرت کامل باهاش برخورد کنید، صدای زیبایی ایجاد می‌کنه.»

این یک اصل ساده بود.

اما جین نگرانیش این بود که چگونه زد به آنها نگفت که این قدرت کامل دقیقاً چیست. بنابراین، او به زودی به هدف این روش آموزشی پی برد.

«هدف این تمرین ایجاد صدای زیبا در هر بار ضربه زدن به سنگ شفاف است.»

ضربه زدن به آن با مقدار عالی نیرو و سرعت، یک‌بار به راحتی قابل دست‌یابی است. اما پس از مشاهده رفتار زد، به نظر می‌رسید که دستیابی به آن در هر بار، تمرین بسیار سخت‌تری است.

آنها باید چندین بار به توپ ضربه بزنند تا زمانی که قدرت کامل را پیدا کنند. با این حال، پسرها به احتمال زیاد با صداهای ناخوشایندی که هر بار توسط ضربات ناقص آنها ایجاد می‌شود، حواس‌شان پرت می‌شود.

با این حال، فقط چون که تمرکز آنها مختل شده است به این معنی نیست که می‌توانند این تمرین را رها کنند. به عبارت دیگر این تمرین برای تربیت اراده و قدرت ذهنی آنها نیز بود.

اما چرا او گفت که سه بار آن را خواهد زد؟

نوسانات اول و دوم برای نشان دادن اهمیت کنترل دقیق بر قدرت بود.

نوسان سوم به احتمال زیاد برای همین هدف خواهد بود. جین نتوانست دلیل دیگری پشت ضربه زدن به سنگ شفاف ببیند.

ما این تمرین رو انجام می‌دیم چون به خوبی با قابلیت‌های بدنی رانکاندل ها مطابقت داره. عمو گفت که این آموزش ساده و غیرپیچیده‌ـست. با این حال، خطرات کمی ‌در این تمرین وجود داره...

شمشیرزنی به سبک رانکاندل تماماً برای چیره شدن بر حریف و حکومت با زور بود. به عبارت دیگر، تکنیک‌های آنها به اندازه کافی قدرتمند بود که به...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جوان‌ترین پسر استاد شمشیر را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی