تناسخ به عنوان خالق جهان
Reincarnation as the creator of the world
نویسنده: FX10000
نویر که به دلیل بیماری ای که گرفته بود بیست سال از عمرش را روی تخت بیمارستان بدون هیچ حرکتی سپری کرده بود، در نهایت می میرد.
[وجود برتر تو رو به عنوان یکی از خالق ها انتخاب کرده است]
_چی؟!
[ یک داستان به دور از کلیشه براتون نوشتم، امیدوارم لذت ببرید]
ژانرهای اصلی
دسته‌بندی
دستندرکاران
نویسنده، ویراستارها
شروع به انتشار
وضعیت انتشار
آخرین نظرات ناول
حاجی منم توضیحات آخر این قسمتو نفهمیدم ولی تو کامنتا توضیحات نویسنده رو خوندم متوجه شدم
فدات وظیفمه
امشب مووادی که کشیدم رو از واتوری گلفتم؟.....ها؟!
1-"مورچه" وقتی دید دیگر راه فراری ندارد، رو به روی سایر "موریانه" ها ایستاد تا مبارزه ای را آغاز کند. وات؟ مگه همشون تو پاراگ راف قبلی مورچه نبودن؟
این دیگه تهشه
هشدار:
1_هرچه مقدار کمتری روح استفاده کنید، احتمال شکست در ارتقاء روح بیشتر است
2_ هر چه سطح روح های استفاده شده برای ارتقاء کمتر باشد، احتمال شکست در ارتقاء روح بیشتر است
3_ هر چه سطح روحی که می‌خواهید ارتقاء دهید بیشتر باشد، احتمال شکست در ارتقاء روح بیشتر است. ]
حاجی یه سوال فقط منم یا بقیه هم امروز این متنو اینطوری میبینن؟
عذر میخوام مثل اینکه بگی
پسر باشی%*(*(%&^$^&%
مرد باشی^&$^&$&%&$
پیر مرد باشی&**&*^^%%*$
کلا یه کاری میکنم phlgi بشی
حاجی شرمنده بعضی جاها بین نوشتنشون یه مکث کردم یه توالتی جایی رفتم سوتی دادم همین الان ویرایش میکنم😅😅👍
حاجی ولی بخش هشدار منطقی بود اگه دقتکنی، مثلا هشدار 1 داره میگه که اگه روح های بیشتری استفاده کنی شانس اینکه موفق بشی بیشتر مثله روند ساخت مثلا یک معجون جادویی تو رمانا که هر چی مواد بیشتر باشن احتمال موفقیت بیشتره چون دفعات بیشتری میتونی امتحان کنید
هشدار دوم رو هم با همون مثال معجون برات توضیح میدم، برای مثال تو میخوای یه معجون جادویی با کیفیت بالا بسازی، مطمئنا وقتی کیفت مواد اولیت بالا نباشه در ساخت معجون رده بالا شکست می خوری
و مورد سوم میگه که مثلا تو یک ماشین فول آپشن داری، بعد میدی دست یه مکانیکی که قبلا بهش داده بودی تا اینو فول آپشن کنه و اونم هر چی داشته روش گذاشته
و وقتی قبلا این رو به سطح آخر رسونده نمیتونه دیگه ارتقائش بده
امیدوارم توضیحاتم مفید بوده باشه😁
خب نسبت به اون ناولی که گفتی دوسال پیش نوشتی خیلی پیشرفت کردی، جا داره بهت یه آفرین بگم، ماشاالله.
ببین یکسری ایرادات داشت چپتر اول
اولینش زمان داستانته، معلوم نیست حاله یا گذشته، یه پاراگراف رو با زمان حال نوشتی یکی دیگه رو گذشته، توصیه میکنم برای خودت این رو مشخص کنی و درستش کنی.
مورد بعدی هم نوع شروع داستانه، نمی‌تونم بگم به عنوان یه شروع خیلی بد بود، اما خوب هم نبود، کلیشه‌ای بود تقریبا، میتونی خیلی بهترش کنی. و اینکه یخورده بیشتر رو حالات کاراکتر اصلی و افکار و دیالوگ هاش توجه کن، طوری به کاراکترها باید نگاه کنی که انگار صفر تا صدشون رو میشناسی و یک آدم واقعین، حالا بنظرت اگه یه آدم واقعی که چند ثانیه پیش مرده، یه سیستم جلوش ظاهر میشد می‌گفت قادر مطلقی، چه واکنشی نشون می‌داد؟
عالی مثله همیشه.
داستان داره به جاهای خفنی میرسه.
یه ناول خفن و به دور از کلیشه..البته هنوز فانتزی ای توش نبوده و امیدوارم در آینده باشه😊
ناول های تصادفی
