فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قاتل تناسخ یافته یک شمشیرزن نابغه ست

قسمت: 21

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۲۱ - ۲۱

«نگو که فراموشش کردی.»

رائون با انگشت به غضب که روی شانه‌اش شناور بود ضربه زد.

{پادشاه ذات، فرمانروای غضبه که بر سرزمین شیاطین حکومت می‌کنه.}

هوای آبی رنگ یخی از غضب ساطع شد. سردی استخوان سوزی بود.

{پادشاه ذات از زمان پیدایش‌اش، یه بارم دروغ نگفته. پادشاه ذات و تو با قراردادی به نام «شرط» به هم متصل هستیم. پاداش بهت داده می‌شه، حتی اگه نخوایش. پس نگرانش نباش.}

«پس همین الان بهم بده.»

{قبلش ازت یه چیزی می‌پرسم.}

«چی؟»

{چطور از فشار اون حرومزادهی گوش تیز رد شدی و چطوری هنر رزمی اون بچه‌ی خودپسند رو کپی کردی؟}

سوال غضب دقیقا همان چیزی بود که رائون انتظارش را داشت.

«اول بهم پاداش بده.»

{همم... باشه.}

هنگامی که شعله غضب مانند یک پروانه بال بال زد، پیام‌هایی در هوا ظاهر شد.

[شما برنده شرط بندی در مقابل غضب شدید.]

[پاداش‌ها در حال انتقال یافتن است.]

[همه آمار‌ها ۲ عدد افزایش یافتند.]

با تاثیر گذاشتن افزایش آمار روی بدنش، رائون از شدت وجد لبش را گاز گرفت. با این حال، هنوز پاداش‌های بیشتری وجود داشت.

[یک ویژگی تصادفی از در حال بوجود آمدن است.]

[«ادراک گل برفی «یک-ستاره» ایجاد شد.]

«ادراک گل برفی؟»

رائون در حالی که به نام این ویژگی نگاه می‌کرد سرش را کج کرد.

{برای کسی به ناچیزی تو ویژگی بیش از حد خوبی انتخاب شده.}

«چیکار می‌کنه؟»

{این توانایی دامنه‌ی آگاهیت رو افزایش می‌ده. از اون‌جایی که یه ستاره‌ست، حدود ده درصد دامنه رو افزایش میده.}

«ده درصد...»

اگر رائون از ده متر اطراف خود آگاه بود، با آن صفت یازده متر می‌شد.

خیلی به نظر نمی‌رسید، اما اگر دامنه‌ی ادراکش افزایش می‌یافت، این ویژگی به همان نسبت بیشتر می‌شد.

{پادشاه ذات می‌تونست ده برابر بیشتر از آگاهی اولیه‌ی خودش رو درک کنه.}

«که این‌طور.»

وقتی که بیشتر دقت کرد، متوجه شد که این مهارت یک ستاره است. همین موضوع نشان دهنده این بود که ویژگی «ادراک گل برفی» همانند «حلقه آتش» قابل ارتقاء هست.

«این خیلی خوبه.»

رائون سر تکان داد. به عنوان یک قاتل، ادراک مهم‌تر از قدرت بود. به این ترتیب، او از ویژگی که دامنه‌ی آگاهی‌اش را افزایش می‌داد، راضی بود.

«اما چرا بهش «ادراک گل برفی» می‌گن؟»

{این سلیقه‎ی شخصی منه، فقط بهش احترام بزار.}

«ها.»

دستبند گل یخی سلیقه او بود و حالا نام «ادراک گل برفی». سلیقه‌اش واقعا مزخرف بود.

{از اون‌جایی که شرط با پادشاه ذات تموم شده...}

وقتی غضب می‌خواست به او نزدیک شود، پیام جدیدی ظاهر شد.

[شما اولین پیروزی خود را در شرط بندی با غضب به دست آوردید.]

[عنوان «نخستین پیروزی» ایجاد شد.]

[اثر عنوان تمام آمارها را تا ۱ عدد افزایش داد.]

«اوه؟»

{لعنتی!}

با وجود این‌که غضب قادر به دیدن پنجره وضعیت نبود، می‌توانست پیام‌ها را ببیند. دهانش باز ماند.

{موش لعنتی! چطور جرات کردی یه بار دیگه آمار پادشاه ذات رو بدزدی!}

«من نبودم، سیستمت خودش این کار رو کرد. و این‌که مگه یه امتیاز در مقایسه با توانایی‌های بدن اصلیت چیزی نیست؟»

{ال... البته!}

«پس واقعاً مهم نیست.»

{این درسته، اما...}

غضب به طرز ناخوشایندی چشمانش را در کاسه گرداند و سپس آهی کشید.

{هاا، باشه. مشکلی نیست. حالا نوبت توعه، هویتت رو بگو.}

«نمی‌خوام.»

{چی؟ الان چی گفتی...؟!}

«گفتم نمی‌خوام.»

رائون با چهره‌ای خالی از احساس سرش را به چپ و راست تکان داد.

{داری پادشاه ذات رو مسخره می‌کنی؟ گفتی هویتت رو فاش می‌کنی...}

«من همچین چیزی نگفتم. فقط ازت خواستم که اول پاداشم رو بدی.»

{آه...}

با یادآوری اینکه دقیقاً چه اتفاقی افتاد، فک غضب پایین افتاد.

«درست نیست؟ من هیچوقت بهت نگفتم که جواب می‌دم.»

رائون لبخند کمرنگی زد.

-نباید در مورد تناسخ بهش بگم.

برای این‌که توضیح دهد چگونه از مهارت رائونِ قاتل استفاده کرده بود، باید در مورد تناسخ به او می‌گفت. از آن‌جایی که او نمی‌توانست پیش‌بینی کند که غضب چه واکنشی نشان خواهد داد، نمی‌توانست او را از این موضوع مطلع کند.

-«حلقه آتش» هم همین‌طور.

حلقه آتش علاوه بر حفظ و رشد دادن به ذهن و بدن، توانایی ویژه‌ای در شناسایی جریان هنرهای رزمی نیز داشت.

این موضوع علاوه بر هنرهای رزمی خودش، شامل هنرهای رزمی دیگران نیز می‌شد. به همین دلیل بود که او توانست از مشت ببر خلأ که در طی دوئل آن را کپی کرده بود استفاده کند

البته، تنها به این دلیل ممکن بود که دستاورد بورن در مشت ببر خلأ کمتر از حلقه‌ی آتش او بود، که با پنجره وضعیت پیشرفت کرده بود.

به هر حال رائون از ابتدا قصد نداشت به غضب اطلاعات بدهد.

-چون او دشمنه.

آن‌ها کمی به یکدیگر نزدیک‌تر شده بودند، اما غضب همچنان بدن و روحش را هدف قرار می‌داد. مهم نبود اطلاعاتی که داشت چقدر کوچک بودند، نمی‌توانست آن‌ها را به او بدهد.

{تو پادشاه ذات رو احمق فرض کردی!}

غضب دیگر نتوانست جلوی خشمش را بگیرد و شعله‌های یخی از خود ساطع کرد. رائون درد ناشی از فرو رفتن ده‌ها هزار چاقوی یخی را در پوستش احساس کرد.

-اما می‌تونم تحملش کنم.

این‌که پس از به دست آوردن «مقاومت در برابر آب» با غضب ملاقات کرد، مایه‌ی آسودگی بود. اگر «مقاومت در برابر آب» را نداشت، یا اگر وابستگی غضب به آتش بود، خیلی قبل‌تر از آن می‌باخت.

رائون با سرکوب سردی غضب که قلبش را پر از احساسات کرده بود، لبخند زد.

«تو هیچوقت یاد نمی‌گیری. وقتی موقعی بهم حمله می‌کنی که هیچ اتفاق دیگه‌ای نمی‌افته فقط به ضرر خودت تموم می‌شه.»

-خفه شو!

شعله‌ی غضب با شدت زبانه کشید. سردی در استخوان‌هایش نفوذ کرد و اندامش را به لرزه انداخت.

به خاطر فشار خارجی، سرد ساکن در مدار مانایش فعال شد و درد وحشتناکی را ایجاد کرد.

«هو...»

رائون که به آرامی نفس می‌کشید، از حلقه آتش خود استفاده کرد. درد به آرامی فروکش کرد.

{چه احمقانه! اصلا چطوری تحملش می‌کنی؟!}

اگرچه درونش پر تلاطم بود با آرامش پاسخ داد: «قدرت اراده.»

با وجود داشتن «حلقه آتش» و «مقاومت در برابر آب»، تحمل کردن آن دشوار بود. اگر او تجربه‌ی زندگی قبلی خود و تمام تمرینات جهنمی که گذرانده بود را نداشت، درجا غش می‌کرد.

دندان‌هایش را به هم فشارد و با تمام توانش تاب آورد. در همین لحظه پنجره آبی رتکی جلوی چشمانش ظاهر شد.

[شما در رویارویی با حمله غضب، اراده شدیدی از خود نشان د...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قاتل تناسخ یافته یک شمشیرزن نابغه ست را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی