فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قاتل تناسخ یافته یک شمشیرزن نابغه ست

قسمت: 18

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۸ - ۱۸

«فشار؟»

رائون اخم کرد.

-فکر می‌کردم استقامت و اراده‌ام رو آزمایش می‌کنه.

با توجه به تمریناتی که ریمر تاکنون به آن‌ها آموزش داده بود، باید استقامت و اراده‌ی آن‌ها را تست می‌کرد، اما فشار را انتخاب کرد.

«فشار؟»

«واقعاً می‌خواد روی بچه‌ها فشار بیاره...؟»

«دارد زیاده روی می‌کنه.»

والدین به حرف آمدند، زیرا آن‌ها نیز انتظار همچین محتوایی را برای آزمون نداشتند.

«من مربی هستم، پس لطفا ساکت باشید.»

ریمر پوزخند زد و دستش را تکان داد.

«فشار جنبه جدایی ناپذیر یک جنگجو هست. من دارم چنین توانایی مهمی رو ارزیابی می‌کنم، پس چرا این‌قدر شاکی می‌شین؟»

او اشتباه نمی‌کرد. فشار، هماهنگی بین روحیه و تخصص یک جنگجو بود. یک فشار قدرتمند اغلب باعث می‌شد که دشمنان اراده خود را برای نبرد از دست بدهند، بدون این‌که واقعاً جنگی اتفاق بیفتد.

«از زمانی که بچه‌ها در مورد هاله یاد گرفتن مدت زیادی نمی‌گذره. فشار آزمون غیر منطقیه.»

«و بعضی از بچه‌ها حتی هاله رو هم یاد نگرفتن.»

«آزمون کاملاً ناعادلانه‌ست!»

«می‌دونستم ازش خبر ندارین. فشار فقط ظاهر هاله نیست.»

ریمر انگشت بلند خود را به چپ و راست تکان داد.

«فشار واقعی ترکیبی از دستاوردهای یک جنگجو هست. گواهی یه جنگجو، که می‌تونه بدون هاله آشکار بشه.»

باد سرد و فرسوده‌ای در کنار صدای محکم او زمین تمرین را احاطه کرده بود.

-این...

رائون چشمانش را تنگ کرد. ریمر فقط فشارش را بدون استفاده از هاله افزایش داده بود، انگار داشت حرفش را ثابت می‌کرد.

«اگه بازم می‌خواین شکایت کنین، پس با رئیس خانه حرف بزنین.»

ریمر چرخید و با نیشخند، گویی که هرگز جدی نبود، به گلن تعظیم کرد.

«سرورم، آیا فشار یه جنگجو از هاله ایجاد می‌شه؟»

-هه.

رائون هوف کرد. ریمر واقعاً یک مرد یا الف غیرمنتظره بود که ناگهان رئیس خانه را درگیر این موضوع کرده بود.

«اشتباه نمی‌کنه. حتی کسایی که هرگز هاله رو یاد نگرفتن، با توجه به این‌که چطور زندگی کردن، در نهایت فشار رو به دست می‌آرن.»

«وای! همان‌طور که از سرورم انتظار می‌رفت!»

ریمر برگشت و دست‌هایش را به هم زد.

«هم...»

«لعنتی.»

«اگر سرورم این‌طور می‌گه...»

از آن‌جایی که خود گلن این را گفته بود، هیچکس نمی‌توانست آن را زیر سوال ببرد، نه نسب مستقیم و نه نسب جانبی.

{اون حرومزاده‌ی گوش تیز برای اولین بار چیزی گفت که به دلخواه منه. فشارهایی که از چیزی مثل مانا، انرژی شیطانی یا هاله ایجاد می‌شن همگی الکی‌ان. تنها فشار واقعی از دستاوردهای روحه.}

غضب با موافقت سر تکان داد.

{این من رو به یاد قلمرو شیاطین میندازه. وقتی شیاطین بی‌اهمیت شروع به وحشی‌گری کردند، پادشاه ذات از فشار زیادی استفاده کرد تا اون مقلدها رو تسلیم کنه... آه!}

از آن‌جایی که به نظر می‌رسید قرار بود به حرف زدن ادامه دهد، رائون به دستبندش ضربه زد.

«توی شش ماه گذشته، به لطف تمرین دقیق من، بچه‌ها از حد خودشون فراتر رفتن...»

«دست از دروغ گفتن بردارد.»

کارون زیگارت، پسر دوم گلن و پدر بورن در حالی که به ریمر خیره شده بود، ایستاد.

«شواهد زیادی از چرت زدن شما در طول جلسات تمرین وجود داره. اصلاً به درستی بهشون آموزش دادی؟»

«من هم در موردش شنیدم، که اون فقط بدون این‌که به اون‌ها توجه کنه پیداش می‌شه.»

«شنیدم که همیشه می‌خوابه و به بچه‌ها اجازه می‌ده خودشون تمرین کنن!»

«اوه، همه‌تون خوب خبر دارین.»

ریمر نترسید. به جای آن سر تکان داد و از توانایی‌های اطلاعاتی آنها تعریف کرد.

«این هم بخشی از آموزش منه.»

«این دیگه چه‌جور آموزشیه؟»

«به نظر شما کدوم به موفقیت بیشتری منجر می‌شه؟ به میل خودشون کار رو به بهترین شکل انجام بدن؟ یا تمام تلاش خودشون رو برای پیروی از دستورات بقیه...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قاتل تناسخ یافته یک شمشیرزن نابغه ست را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی