فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خط خون

قسمت: 27

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

پس از بسته شدن در اجاق‌ها، آرمیلا و هورام با صورتی برافروخته، چشمانی متورم و دهانی باز به اطراف چشم می‌چرخاندند. قفسه سینه‌شان به شدت بالا و پایین می‌شد اما گویی هوایی وارد ریه‌هایشان نمی‌شد. دهانشان باز و بسته می‌شد اما کلمات در حنجره‌هایشان متوقف شده و خارج نمی‌شدند.

نمی‌دانستند باید بمانند یا بروند. چشمانشان نیاز به باریدن داشت اما نمی‌توانستند چنین اجازه‌ای بدهند. نباید می‌گریستند، حداقل نه در برابر دیگران، مخصوصا مقابل ژوپین و عواملش. فقط در خلوت اجازه داشتند بگریند. در تمام این مدت هیچ‌کس، جز گاهی ژوپین، اشک‌هایشان را ندیده بود و نباید می‌دید.

سعی کردند عمیق نفس بکشند و اشک‌هایشان را عقب برانند. به اجاق‌های داغ نگاهی کردند و بعد به هم‌دیگر. سری تکان دادند و خواستند به سمت در خروجی بروند. انسان‌های داخل بخارپز‌ها برای کامل پخته شدن به چند ساعت وقت نیاز داشتند و گمان نمی‌کردند، نیازی به ماندنشان باشد. هر چند هنوز قدم از قدم برنداشته بودند که یکی از دستیاران سراغشان آمد و با لبخندی پر تمسخر نگاه‌شان کرد.

لحظه‌ای بعد دستیار خم شد و دستانشان را با دستبند به هم بست. سعی کردند دستانشان را بالا بیاورند اما چیزی مانع آن می‌شد. برگشتند و زنجیری کوتاه، متصل به دستبند دیدند که به میزی در همان نزدیکی متصل بود. دوباره به مرد نگاه کردند و دهان باز کردند تا حرف بزنند اما او مانع شد و به سوال نپرسیده‌شان پاسخ داد:

- رئیس دستور داده همین‌جا، روبروی اجاق‌ها، بمونین.

می‌دانستند دستیار از خواست ژوپین سخن می‌گوید، پس ساکت ماندند و چشم بر هم گذاشتند. مرد با دست به بخارپزها اشاره کرد و ادامه داد:

- فقط بعد پخته شدن اونا باز می‌شین مگه این‌که خود رئیس دستور بده.

سپس نیشخندی زد و آن‌ها را به حال خود رها کرد. ژوپین به سختی تنبیه‌هشان کرده بود. جسم‌شان را رها کرده بود و چنان روحشان را آزرد که دیگر توان حفظ ظاهرشان را نداشتند. کم‌کم ترک برداشته بودند و با گریه‌ در خلوت، سعی در از بین بردن آن‌ها داشتند. حالا می‌دانستند که فقط در ظاهر ترک‌ها را از بین برده بودند اما آن‌ها عمیق‌تر از آن بودند که فکر می‌کردند. ضربات پی در پی، باعث شد که ترک‌ها دوباره ظاهر شوند، پیش‌روی کنند...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خط خون را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی