فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 1

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر اول.

نبرد هفت اقلیم و نور عظیم.

هوا طوفانی بود و باد و باران مثل رگبار به زمین سرسبز میبارید.

رعد برق هر چند ثانیه یک بار با تمام قدرت به زمین اثابت میکرد ولی رعد برق و باد باران در تلاطم هیاهوی جنگ عظیمی که روی این زمین سرسبز در جریان بود اصلا دیده نمیشد.

سپاهیانی عظیم از جبهه های مختلف با تمام توان میجنگیدند.

انسان ها غول ها الف ها دورف ها شیاطین تاریکی اژدهایان و در اخر نیمه انسان ها.

هیچ یک حتی لحظه ای به فکر تسلیم شدن یا مردد شدن در مورد دلیل این جنگ نبودند ، هر جبهه با تمام توان مقابل شش ارتش دیگر میجنگیدند و خون ها میریختند و حماسه ها میآفریدند.

فریاد نبرد از هر سو شنیده میشد و زمین سرسبز را غرق در خون میکرد.

چاله های خون تشکیل شده بود و جویبارهایی به رنگ سرخ جاری بود ، خون های ریخته شده همگی تشکیل دریاچه ای سرخ رنگ را داده بودند.

هفت سرزمین که به هفت اقلیم مشهور بودند همگی بر سر سرزمین موعود که حالا غرق در خون بود با تمام توان سال ها بود که میجنگیدند.

این جنگ هر ده سال یک بار به مدت یک ماه ادامه داشت و در این یک ماه ده ها هزار زندگی از دست میرفت.

برنده جنگ به مدت ده سال کنترل سرزمین موعود که در بردارنده مانا و جادوی بی انتها و منابع نامحدود بود را به دست میاورد.

در گرماگرم نبرد هفت ارتش هفت اقلیم رعد برقی بزرگ به وسط دریاچه ای تشکیل شده از خون اثابت کرد و در انتهای این دریاچه شوم رعد به یک گل ارکیده سرخ رنگ اثابت کرد گلی که به سرخی خون بود و انرژی شومی از آن تراوش میکرد.

تمام انرژی رعد توسط این ارکیده سرخ جذب شد با این حال هیچ تغییری در شکل این ارکیده به وجود نیامد.

رعد اینقدر قدرتمند بود که هفت ارتش دست از نبرد کشیدند و همگی به آسمان که حالا غرق در نور بود نگاه کردند.

نوری به روشنایی خورشید و به گرمی چله تابستان بر تمام سرزمین موعود و هفت ارتش میتابید ، نفس ها حبس شده بود و همگی به نوری نگاه میکردند که هر لحظه بزرگتر میشد.

از نور قدرت خالص احساس میشد ، حتی اژدهایان قدرتمند که شمارشان به صدها عدد میرسید دست از جنگ کشیدند و با دیده ترس و همراه با احترام به نور نگاه میکردند.

شش ارتش دیگر هم دست از جنگ کشیده و همگی مجذوب قدرت نور درخشان شده بودند.

در پس زمینه نور درخشان درهایی به بزرگی ده ها متر شروع به پدید امدن کردند ، ده ها در بزرگ در لحظه ای از هیچ به وجود امدند.

درها شروع به باز شدن کردند و هزاران موجود انسان نما با قد چهار الا پنج متر که بالهایی از جنس نور داشتند در صف هایی منظم از در شروع به بیرون امدن کردند.

در کمتر از یک دقیقه ارتشی نورانی در تمام آسمان شروع به پخش شدن کردند و تمام آسمان را پوشاندند.

هفت ارتش با ترس به آسمانی که غرق در نور بود مینگریستند.

فرمانروای انسان ها که شخصی مغرور به نام آدریان بود دستوراتی مبنی بر موضع گیری نیروها در جهت سربازان اسمانی داد.

لشکر های انسان ها مطابق دستورات شاه ادریان برج و بارو های خود را به طرف نور عظیم ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی