قلعه ی شیطان
قسمت: 130
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
با قدم زدن در سالن¬های قلعه، هازارد در کنار خود آمون و میراندا را داشت.
«در آبیس با چه کسی ملاقات کردید؟»
آمون لحنی با احترام داشت. هازارد توانسته بود در سطح افسانه در آبیس زنده بماند، به سطح اسطوره¬ای برسد و با یک اسطوره¬ای قدرتمند و شش افسانه¬ای برگردد.
حتی اگر این مدت در دنیای آنها شش ماه طول کشید زمان در آبیس به صورت دیگری جریان داشت. سطح قدرت آنها حال چندین پله افزایش یافته بود.
«با هر چی که نمی¬خواستم.»
هازارد با به یاد آوردن لحظات خود در آبیس و گذر از مرگ برای چندین بار، نگاهی به میراندا که سرش را پایین انداخته بود، کرد.
هازارد درحالی¬که به سمت مکانی از قلعه می¬رفتند، مکانی که آن را سالن شورا میخواندند، پرسید: «وضعیت جنگ به چه صورته؟»
با استفاده از طی کردن این فاصله با راه رفتن با سرعت آهسته، هازارد سعی کرد تا اطلاعات کافی را کسب کند. سپس با رسیدن به سالن شورا و مطلع شدن از آنچه که در زمان غیبت او اتفاق افتاده بود به اعضای شورا نگاه کرد.
همگی زانو زده بودند، قدرت اسطوره¬ای حاکم بود. هازارد بر صندلی خود نشست.
داشتن اندازه انسان مانند بسیار راحت¬تر از آن جسم عظیم بود. همینطور مسئله ایمان انسان¬ها و دیگر موجودات نیز جریان داشت. به هر حال آنها ترجیح میدادند به فردی دعا کنند که یک غول بیست متری ترسناک و استخوانی نباشد. نگاهش به سمت هر یک از آنها رفت و اول از جنیباس شروع کرد.
«تحقیقاتت چطور پیش میره؟»
برای او ترکیب میاسما و مانای مقدس بسیار مهم بود. قدرت آن در رستاخیز پنج آرکانه اثبات شده و اگر آن را توسعه می¬دادند مطمئناً به دستاوردهای بالاتری میرسیدند.
جنیباس شروع به توضیح دادن کرد و جلسه¬شان ادامه پیدا کرد.
در آخر هازارد پس از سپردن پنج انسان به هژنا، میراندا و آمون به همراه آفرید، را نگه داشت.
««با هیچ پادشاه شیطانی از دنیای خودت سازش نکن، در آخر تنها یک پادشاه شیطان خواهد ایستاد.»«
با به یاد آوردن سخنان نیمه خدا در آبیس، نگاهش بر آفرید در قدرت افسانه¬ای خیره شد. آفرید به مانند گذشته مانند بچهی نپخته¬ای نبود، چشمان او از قدرت می¬درخشید. تعداد افرادی که به دست او سقوط کرده بودند بسیار بود، حتی اگر می¬خواست انسان¬ها را نکشد در آخر مجبور شد و تعداد کشته¬های انسانی¬اش از هزار فراتر رفته بود.
«آفرید...»
هازارد در تلاش بود تا او را بسنجد. آیا چنین حرکتی، عملی صحیح است یا نه ولی در آخر تصمیم خودش را گرفت.
«با پورت...
کتابهای تصادفی

