قلعه ی شیطان
قسمت: 20
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
روز دیگری گذشت ولی دیدگاه ما ورودی کوهستان سیاه بود جایی که کنت فرانک سی سولار عمیقا با نگاه خشمگین خود کوهستان سیاه را که در بخش مرزی قلمرو او بود را مینگریست، در کنار او ویسکونتها بارونها و لردها و تمام این پرچمداران او را همراه با ارتشهای خود همراهی میکردند، در پشت او دریایی از فولاد و گوشت بود، سیصد هزار نفر ارتشی تا دندان مسلح و آماده بودند تا به داخل کوهستان سیاه بروند و همین باعث شده بود تا مرزبانی ولاد و موردرد هر کدام یک پیک نزد فرمانده آنها بفرستند.
در جلوی ارتش و در مقابل کنت که کاملا زره نقرهای پوشیده بود و خطی باز از کلاهخودش چشمانش را نشان میداد، با اینحال حتی آن فضای کوچک خشم او را از چشمان دو پیک که یکی گرگینه و دیگری یک خون آشام بود نمیتوانست پنهان کند.
خون آشام که حتی نزدیک به خون آشامهای اشرافی نبود و به عنوان خون آشام وحشی شناخته میشد هیچ لباسی بر تن نداشت، او پیک ولاد بود البته نباید به او از بالا نگاه کرد قدرت او در سطح لرد 2 بود و گرگینه لرد سطح 3 که پیک موردرد بود و لباس پارچهای مناسب شکارچیها را پوشیده بود.
"شما موجودات شیطانی و کثیف بهتر است از حضور در نزدیکی من گم شوید تا به حال هم فقط به خاطر حفظ شرایط صلح خون کثیفتان را نریختهام! صبر مرا آزمایش نکنید!"
مانای کنت شروع به ساطع شدن کرد، وارلرد سطح دو به راحتی توانست آنها را سرکوب کند و به تعظیم در آورد ولی این گرگینه بود که با قدرت خودش را نصفه بلند کرد.
"شرایط صلح نامه ماده چهار! هیچ طرف حق ندارد بیش از صد نفر را برای ورود به کوهستان سیاه نقطه مرزی وارد کند!"
خون آشام نیز ساکت نماند.
"هر کس شرایط را زیر پا بگذارد باید بدون توجه به شرایط در صورت تشکیل صلح نامه بعدی تمام خسارات وارده را غرامت بدهد!"
کنت شمشیرش را کشید و اجازه داد درخشندگی آن مانند ستارهای در شب به همه روشنایی بدهد.
"ولاد و موردرد هیچ ...
کتابهای تصادفی

