قلعه ی شیطان
قسمت: 6
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
[صندوق گنج نقرهای درخشان]
[200,000 سکه طلا، نقشه طراحی ساختمانی کمپ سگهای جهنمی سطح 2، نقشه طراحی برج چشم آتشین سطح 2، 200 جواهر آتش]
تعداد سکههای زیاد و چندین چیز جالب که عملکرد آنها را تقریبا در چتها دیده بود و میدانست.
هازارد نگاهی به منطقه اطراف محراب کرد. کوچک بود و توسط کوههایی با شیب زیاد محاصره شده بود، سپس تصمیم گرفت برج چشم را در نزدیکی دژ و کمپ را در جلوی معدن بسازد، هزینههای هر دو به شدت گران بود ولی او میتوانست از عهده آن بر بیاید.
در پشت دژ منطقه امن برجی سیاه با ارتفاع پنجاه متر ظاهر شد و تک چشمی آتشین در وسط آن وجود داشت.
هزینه ساخت، هشتاد هزار سکه طلا، هزار سنگ که توسط اسکلتها از قبل طبق اطلاعاتی که از دیگر پادشاهان شیاطین جمع کرده بود تهیه و صد و بیست جواهر آتش پرداخت شد و عملکرد آن نیز به شرح زیر بود.
[برج چشم آتشین، توانایی تشخیص موجودات زنده و متحرک در شعاع 10 کیلومتری و توانایی ایجاد ترس در موجودات مورد هدف قرار داده شده زیر سطح لرد را دارد.]
کمپ سگهای جهنمی میتوانست کمی برای بعد باشد حال مسئله مهمتر و آن هم استخراج جواهرهای آتش بود.
تنها یک روز گذشت و آنددهای معمولی به تعداد 300 واحد که هزینه 1500 طلایی را به همراه داشت احضار شده و دویست عدد از آنها به کار در معدن مشغول شده و باقی آنها به همراه آنددهای قبلی در فضای دژ و محراب مسئول ساخت و ساز بودند.
تعداد نیروهای رزمی نیز افزایش پیدا کرده بود و 3000 نیروی کماندار و 700 نیروی شمشیرزن به نیروها افزوده شده بود. حال تعداد افراد به شرح زیر بود.
315 آندد شیطانی معمولی، 1171 آندد شیطانی شمشیرزن، 3569 آندد شیطانی کماندار.
تعداد طلای باقیمانده نیز با کسری خرید 9000 سکه طلا ابزار مورد نیاز برای استخراج از معدن جواهر سرخ که هر جواهر در بازار هزار تا دو هزار طلا قیمت داشت، 30000 اعتبار با این حال باقی مانده بود و هازارد نیز در این بین بیکار نمانده و تعداد گشتهای خود که هر کدام از ده کماندار و پنج شمشیر زن تشکیل شده و حداقل پنجاه عدد از این تعداد گشت وجود داشت در مناطق اطراف پراکنده کرد و شروع به ساخت دیوارهای سنگی در بالای قلههای اطراف محراب کرد تا بتواند دسترسی به زمینهای بلند در هنگام دفاع را داشته باشد.
با این حال که شرایط مناسبی که به وجود آمده بود هنوز مسئلهای او را آزار میداد، تعداد بسیار زیادی از پادشاهان شیاطین خود را ارتقا داده بودند و تعدادی نیز به سطح سوم رسیده بودند در حالی که او به دلیل برخورد نکردن با قهرمانان هنوز در سطح اول گیر کرده بود و پادشاهان شیاطین دیگر نیز اگر حتی قرار بود نزدیک مرگ باشند در این مرحله که روح قهرمانان بسیار مهم بود حاضر به فروش روحهای قهرمان در دست خود نبودند.
سپس در حالی که او اجساد سگها را مرتب میکرد پیامهای سیستم ظاهر شد و خبر از مرگ یک گروه گشت داد، هازارد که متوجه مرگ سریع کل گشت شد، دستور ذهنی به کل آنددها برای عقبنشینی داد، نیروهای آندد او نسبت به نژادهای دیگر چندین ویژگی داشتند که به او بسیار کمک کرده بود، یکی استقامت بیپایان، دومی ارزان بودن، سومی نیاز نداشتن به خواب و غذا و همینطور اطاعت مطلق که او را از خرج مبلغ زیادی سکه رهایی داشته بود، غذا عاملی بود که نصف پادشاهان شیاطین را فقیر کرده بود مخصوصا اگر نژاد آنها نژاد پرخوری بود و در منطقهای بدون وجود شکارگاه قرار داشتند.
با دستور عقبنشینی دیگر تلفاتی رخ نداد ولی برج چشم آتش شروع به نشان دادن واکنش به سمت شمال کرد که نشان دهنده ورود موجودات زنده و شناسایی آنها به عنوان دشمن بود.
هازارد که متوجه مکان آنها شد از جای خود که تختی استخوانی بود بلند شد و نیروهایش را برای تحقیق درباره این دشمنان جمع کرد، البته اگر با تعداد هزاران نفر قصدش جنگ بود نیز باور پذیر بود.
در سمت شمال محراب و در ده کیلومتری گروهی تشکیل شده از ده جوان، هشت پسر و دو دختر با لباسهای روستایی و پارچهای در حالی که بعضی شمشیر و بعضی کمان در دست گرفته بودند پیشروی میکردند و رهبر آنها که پسری هفده ساله بود عصای جادوگری با چندین برگ در بالایش در دست گرفته بود گروه را به سمت بالای کوه رهبری میکرد.
«آلفرد اینجا کوهستان ممنوعه و اگر پادشاه شیطانی اینجا زنده مونده باشه حتما قویه!»
دختر کماندار با جثه کوچک در نزدیکی آلفرد، رهبر گروه، در حالی که دست او را گرفت گفت.
«میدونم ولی ما برای قویتر شدن نیاز به شکست دادن اونا داریم و اینکه اونا هم مثل ما تاز...
کتابهای تصادفی

