فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: خیزش محیل

قسمت: 1

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل اول

×غلی برای فرار×

والاکیا، هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح

پاهای باریک و پر از زخمش را با درد از سوزش آفتاب جمع کرد. از سوراخ‌های ریز و درش روی سقف آن برجک زندانی، نور آفتاب بی‌رحمانه به داخل می‌تابید. ریجس کوچک در گوشه‌ای خودش را میان آن غل و زنجیر سنگین نقره جمع کرده بود. رد کبود زنجیرها روی بدن استخوانی کوچکش به وضوح به چشم می‌خورد. با ترس از نزدیک‌ترین بارقه‌ی نور خودش را بیش از پیش جمع نمود.

آن بارقه‌های درخشان دشمنان قسم‌خورده‌اش بودند. هر روز مجبور بود که جایش را مدام عوض کند تا پوست کبود و زخمی‌اش بیش از این آسیب نبیند و درد سوختگی بر درد شلاق‌های پر از نفرت پدرش اضافه نشود. صدای بال زدن او را وادار به بالا آوردن سرش کرد.

از میان موهای درهم گوریده‌ی بلوندش، چهره درهم کشید تا بتواند بهتر میهمان ناخوانده‌ی لبه‌ی پنجره را ببیند. کبوتر سفید خپل، بغ‌بغویی کرد و با چشمان درشت قهوه‌ایش به ریجس چشم دوخت. ریجس با گرسنگی لبان خشکیده‌اش را لیسید. به یاد نمی‌آورد که آخرین بار مزه‌ی گوشت را چه زمانی چشیده است. گرسنه و تشنه بود. تمام وجودش برای قطره‌ای از آن مایع سرخ نعره می‌کشید.

بدن استخوانی‌اش را جمع کرد. با ناخن‌های نوک‌تیز پر از چرکش از روی دیوار خودش را به سمت پنچره‌ی میله‌ای درخشان رساند. درست آن میدان پر از بارقه‌های کشنده‌ی نور را رد کرده بود. آب باقی‌مانده‌ی دهانش را با گرسنگی قورت داد. از فرط سوءتغذیه گوشتی بر تن پسرک استخوانی باقی نمانده بود. کبوتر با کنجکاوی به پسرک گرسنه نگریست. صدای بق‌بقوی مبهمش در برجک سنگی پیچید.

ریجس با آن دست و پای استخوانی‌اش روی زمین خیز گرفت و با قدرت پرید. یکدفعه غل گردنش مانع از رسیدن پنجه‌های گرسنه‌اش به کبوتر شد. چشمان آبی‌اش از درد و خفگی گشاد شد و محکم روی سنگ‌های خاکستری چرک افتاد. سنگ‌هایی که بعضاً لبه‌ای تیز داشتند. ریجس از درد به خودش پیچید. یکی از آن سنگ‌های تیز درست در کمرش فرو رفته بود.

کبوتر سفید با ترس پر گشود و در آسمان درخشان از نور آفتاب کشنده به پرواز درآمد. ریجس به سرفه افتاده بود. روی سنگ‌های خاکستری و چرک ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: خیزش محیل را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی