همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 198
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۹۷
۵ دقیقه طول کشید تا کانگ میرا به خودش بیاید و دست از گریه کردن بردارد. آنجا بود که متوجه کاری که کرده بود شد، از آغو*ش ایلهان بیرون آمد و سرش را خم کرد.
«من، متاسفم. لطفا بیادبی منو ببخشید.......»
«در حد بیادبی نبود اما..... اوه بچهها شما هم ولم کنین.»
«تچچچ.»
لحن کانگمیرا آرام به نظر میرسید، اما از گونهها و چشمهای سرخشدهاش، پیدا بود که اینطور نبود. اگر آنها واقعاً به مدت ۱۰۰۰ روز دور بودند، رفتارش کاملاً قابل درک بود.
ایلهان با لبخند تلخی پیشنهاد داد: «فکر کنم باید حرفاتون رو بشنوم. اول بیاین بریم یه جای دیگه. آه، هی، گفتم ولم کن.»
هر چه فکر میکرد، این حال و هوای جدا شدن نبود. اگر هنوز در روزهای تنهایی خود به سر میبرد، ممکن نبود همچین تفکری داشته باشد.
«بله.»
کانگ میرا کمی سرش را تکان داد و اشکهای روی صورتش را پاک کرد. سپس نایونا را از ایلهان جدا کرد و او را روی زمین انداخت، بعد تلفنش که ۱۰۰۰ روز آنتن نداشت برداشت و با جایی تماس گرفت.
«اووووووخ. میرا واقعا خشنی.»
«لطفاً عادتت توی نزدیک شدن بیش از حد به کسی که عاشقشی رو اصلاح کن.»
در عرض ۵ دقیقه لیموزینها آنجا رسیدند. در حالی که ایلهان از این صحنهی باورنکردنی مات و مبهوت بود، رانندگانی را تماشا کرد که از لیموزین بیرون آمدند و با احترام به کانگ میرا و نایونا سلام میکردند. لیرا در حالی که به آنها نگاه میکرد با تعجب گفت:
[بعد از اینکه دنیا اینقدر تغییر کرد، شگفت انگیزه که اونا هنوز هم میتونن قدرتشون رو حفظ کنن. این فقط با پول ممکن نیست..... قدرت سیا*سی واقعاً یه چیز دیگهست.]
[لیرا، لطفا آبرو و حیثیتت رو به عنوان یه فرشته حفظ کن.] (ارتا)
[هاه؟ فکر کنم همین یه لحظه پیش فرشتهای رو دیدم به ایلهان چسبیده بود و گریه میکرد، کجا در رفت؟] (لیرا)
[من گریه نکردم!] (ارتا)
در حالی که فرشتگان به هم میپیوستند و مثل همیشه دعوا میکردند، کانگ میرا که اکنون به آرامش رسیده بود، با لبخندی ضعیف به ایلهان گفت:
«لطفاً سوار بشین.»
کانگ میرا ک...
کتابهای تصادفی


