همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 152
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۵۱
سپیرا با چهرهای بیروح شروع کرد به توضیح درباره مهارت «نیزه جدا کنندهی کیهان».
[نیزه جدا کنندهی کیهان یه مهارت پیشرفتهست که با توجه به شخصیت و ویژگیهام اونو توسعه دادم. باید قبلاً یه مهارت پیشرفته رو یاد گرفته باشی که برات مناسب باشه، در غیر این صورت یادگیری مهارت من خیلی دشوار خواهد بود. میشه گفت که به تازگی حداقل شرایطش رو برآورده کردی.]
«اینقدر رو میدونم. چقدر باید تمرین کنم؟»
[حداقل ۴ ساعت در روز، به مدت دویست سال.]
«فو.»
ایلهان از خود متنفر بود که برای یک لحظه فکر میکرد "این چیز زیادی نیست". در حال حاضر، زمان روی زمین به طور عادی در جریان بود!
«فرق بین اون و تسلط بر سلاحهای دیگه چیه؟ ترجیح میدم بهجاش، روی نیزهام تمرکز کنم.»
[این هم نوعی آموزش نیزه هست. میتونی در کنار هر شکلی از نیزه که یاد گرفتی اون رو تمرین کنی.]
هرچند قلبش از شنیدن آن جمله لرزید!
«اما خیلی طولانیه، ممکنه زمین تا اون موقع ششمین دگرگونی عظیمش رو گذرونده باشه.»
[بعد از پنج دگرگونی عظیم در حال حاضر یک جهان بالاتر هست، ایل هان. همون سطحیه که ارتش بهشت یا ارتش شیطان نابودگر ساکن هستن. با قدرت خودت به تنهایی، حتی اگر بمیری، نمیتونی زمین رو اونطور بسازی، پس نگران نباش! حتی اگر ممکن باشه، زمین قبل از اون نابود بشه!]
« با تشکر! این خیلی تسلی دهندهست، لیرا.»
[اهههههه.]
ایلهان و لیرا با هم لبخند زدند. اما بلافاصله پس از آن، پیشانی لیرا با ضربهای از انگشت ایل هان کبود شد.
[لعنتی، بزرگ شدی.]
«با تشکر از کی.»
ایلهان فقط مقداری نفس برایش ریخت و در حالی که به سپیرا نگاه میکرد پرسید:
«اوه، درسته، میتونم اونقدر زیاد زندگی کنم؟»
[اگه درمورد تو باشه، باید طول عمری داشته باشی که خیلی فراتر از انسانهای معمولیه. اینم به خاطر پیشرفت بدنت پس از کسب رده سومه... اما فقط با "زمان ج...
کتابهای تصادفی


