فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 115

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۱۴

«بیاین فرار کنیم.»

این تصمیمی بود که ایل‌هان هنگام ملاقات با اژدها گرفت. او فکر می‌کرد که می‌تواند تمام موجودات طبقه بندی شده در دسته اژدهازاده را حداقل در دارو شکست دهد، اما معلوم شد که اشتباه می‌کند.

این، تکبر بود.

[چطور ممکنه همچین موجود قدرتمندی در جهان زیرین مونده باشه...؟] (ارتا)

حتی ارتا هم عصبی بود. اگر آنها می‌جنگیدند، نتیجه واضح بود. او نمی‌دانست بین این موجود و اژدهایانی که ایل‌هان شکست داده بود چقدر اختلاف سطح وجود دارد، اما رده‌ی این موجود کاملا متفاوت بود.

حتی اگر کسی بتواند همه ی اژدهایان دیگر را با یک ضربه بکشد، نمی‌تواند این را بکشد. شاید این موجود یک رده پنجم بود، یک وجود بالاتر!

اگر درحال حاضر مهارت مهر و موم ایل‌هان فعال بود، ممکن بود فرصتی وجود داشته باشد.

اگر او واقعا می‌توانست سطح مهارت شعله قدرتمندش را افزایش دهد و بعد با استفاده از طلسم روح اوروچی نیزه بزرگ استخوان سیاهش را تقویت کند و بعد ضربه‌ای کاری به نقطه‌ای کاری می‌زد...

اگر همه این اتفاقات رخ می‌داد و این موجود با یک ضربه مرگبار برخورد می‌کرد، ایل‌هان فرصت دیگری برای مخفی شدن به‌دست می‌آورد. اگر او این کار را ۵ بار متوالی انجام می‌داد، ممکن بود بتواند آن را بکشد.

[اوه؟ از قدرت من خبر داری؟ شما واقعاً معمولی نیستید.] (؟؟؟)

اژدها هم می‌دانست که ایل‌هانِ چقدر خطرناک است. او هرگز اجازه نمی‌دهد ایل‌هان خودش را مخفی کند.

به شکل خنده‎‌داری هیچ راهی برای پیروزی وجود نداشت.

ایل‌هان نمی‌دانست که می‌تواند خودش را جلوی این موجود مخفی کند یا نه، اما تصمیم گرفت اول حرکتش را شروع کند تا اینکه به این موضوع فکر کند.

اول به سمت زمین«جهش» کرد. اگر او فرصتی پیدا می‌کرد که ساختار جادویی را فعال کند، خیلی خوب بود اما هیچ راهی وجود نداشت که آن موجود این اجازه را به او دهد، بنابراین ایل‌هان با تمام سرعتش شروع به دویدن کرد.

درحین دویدن به دنبال فرصتی برای «مخفی» کردن خود می‌گشت و اگر این کار را می‌کرد، تا آنجا که ممکن بود با استفاده از ساختار می‌دوید. به‌دنبال آن عازم زمین می‌شود و قبل از درخواست کمک از ارتش بهشت، به نحوی دانجن را مهر می‌کند.

با این‌حال، درست قبل از اینکه او پس از کشیدن نقشه‌ی فرار خود با استفاده از تمام سلول‌های خاکستری مغز خود، دوباره «جهش» کند ...

لسینا فریاد زد.

[این موجود کارش تمومه!] (لسینا)

[اون نمی‌تونه ایل هان نیم رو بکشه!] (لسینا)

[تو خیلی داری چرت و پرت می‌گی!] (؟؟؟)

اژدها با فریاد زدن سعی کرد جلوی صحبت‌های لسینا را بگیرد، اما عجیب این بود که سعی نکرد از نظر فیزیکی جلوی او را بگیرد. با وجود اینکه قدرت زیادی برای این کار داشت!

در همین حال، لسینا از انرژی کمی که داشت برای تغییرشکل استفاده کرد. پرنده‌ای با پرهای طلایی که نورکورکننده‌ای از خود ساطع می‌کرد ظاهر شد و به سمت ایل‌هان پرواز کرد و درحالیکه در سینه‌اش فرو می‌رفت فریاد زد!

[پوسته‌اش رو با گاز گرفتن من دور انداخت!] (لسینا)

[پوسته‌اش رو دور انداخت؟] (ارتا)

لحظه‌ای که ارتا این را شنید، ناگهان چهره‌ی رنگ پریده‌اش درخشان شد.

[پس واقعا یه وجود بالاتر بود!] (ارتا)

«توضیح، لطفا!»

[اون موجود یه وجود بالاتره، ایل هان! مثل ما فرشته ها!] (ارتا)

یعنی چه؟ چرا ارتا انقدر خوشحال است درحالیکه می‌گوید وجودی بالاتر است؟ ایل‌هان قبلاً مشکوک بود، اما آیا ارتا واقعاً دیوانه شده بود؟

البته ایل‌هان از دور انداختن پوسته چیزهایی شنیده است. البته، همین الان.

...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی