همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 41
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۰
گروه دومم رو انتخاب کردم (۳)
«پس به خاطر همینه که بعضی از آدما نمیتونن بیشتر از سطح ۵۰ برن.»
[یه جورایی.]
یو ایلهان بعد از دیدن متنی که میگفت «یک هیولای کلاس سه را غافلگیر کرده و با یک ضربه بکشید» این حرف رو به ارتا زد.
واقعاً بیمنطق بودنم حدی داره. این شرط درست مثل این بود که به یه دبیرستانی بگی بیا امتحان کلاسای دانشگاه رو بده.
ولی بازم قابل انجام دادن بود.
[حتماً داری فکر میکنی که چه جوری میتونی انجامش بدی، نه؟]
«فکر کنم بدونم باید چی کار کنم.»
اول این که حمله باید غافلگیر کننده باشه. قدرت حملهی یو ایلهان به خاطر مهارت اختفاء و زره و کلاسش ۴۰٪ افزایش پیدا میکنه و پایلبانکری هم که داره قدرت حمله رو بیشتر میکنه.
اینا کم نبودن. چند بار یو ایلهان قدرتش رو تجربه کرده بود، پس براش امکان پذیر بود.
«ولی الان شرایطش مهیا نیست. الان نمیتونم قدرت بدنیم رو افزایش بدن، پس فقط یه راه دارم.»
[چیه راهت؟]
«تو چی فکر میکنی؟»
ارتا یه خرده فکر کرد و بعد از مدتی گفت:
[ساخت وسایل با مانا؟]
دقیقاً. یو ایلهان میخواست به پایلبانکر و زره تمام آهنش مانا وارد کنه و برای بهتر شدنش باید یه اصلاحاتی هم روی پایلبانکر ایجاد میکرد.
برای این اصلاحات باید از سنگ جادوی کلاس سهایی که داشت استفاده میکرد.
«فکر کنم باید قید تکامل مهارت استراحت رو بزنم.»
[حالا که تمام شرایطش مهیا شده باید این کار رو بکنی؟]
ارتا از خود یو ایلهان هم بیشتر ناراحت شد و این باعث شد که یو ایلهان لبخند بزنه.
«کاری نمیشه کرد. مهارت استراحت که یه مهارت جنگی نیست. پس بهتره اول به گروه دومم برسم و بعداً دوباره سنگ جادوی کلاس سه پیدا میکنم و تکاملش میدم.»
[راست میگی. حرفت منطقیه. ولی ناراحت شدم.]
بدون سنگ جادو هم میشد به اجسام مانا وارد کرد و تنها دلیلی که یو ایلهان نیاز به سنگ جادو داشت این بود که نمیتونست از مانا استفاده کنه.
و همچنین، با استفاده از سنگ جادو تأثیر مهارت ساخت وسیله با مانا بیشتر میشه.
تفاوت استفاده از سنگ جادوی هیولای کلاس سه و دو خیلیه. پس اگر برای پایلبانکر یو ایلهان از سنگ جادوی کلاس سه استفاده کنه، حتماً قدرت پایلبانکر بیشتر میشه.
یو ایلهان بدون معطلی برای کامل کردن مأموریتش از تکامل مهارت استراحت گذشت.
«خوب پس، ببینیم چی کار باید بکنیم.»
[انقدر زود میخوایی شروع کنی؟]
«نه، گرسنمه. باید غذا بخورم اول.»
[میدونستم... واقعاً دیگه میتونم کارات رو پیشبینی کنم!]
یو ایلهان با مهارت تمام هیزم جمع کرد. چربی ترول رو ریخت روش و آتیشش زد. گوشت ترول رو تیکه تیکه کرد تا بتونه بخورش و به سیخش زد و گذاشتشون روی آتیش. بعد مدتی، بوی خوشی بلند شد.
«الان دیگه یه پا سرآشپز هستم!»
[آره، با تقلب به دستش آوردی.]
مهارتها واقعاً چیزای جالبین. مهارت آشپزی با اعضای هیولاها خیلی ارتقاء پیدا کرده و باعث شده یو ایلهان دست پختش بهتر و خوشمزهتر بشه.
البته فقط با گوشت ترول تا یه حدی پیشرفت میکنه ولی یو ایلهان آرزو داره که از تمام هیولاها غذایی درست کنه. هدف نهایی یو ایلهان کباب گوشت اژدها هستش.
«بعد از خوردن این، کارم رو شروع کنم؟... اگه یه هیولای کلاس سه اینجا پیدا کنم عالی میشه.»
[مطمئن نیستم ولی فکر کنم پیدا بشه.]
«آره، منم همین فکر رو میکنم.»
این سیاهچال یه گرداب بزرگ هستش.
یو ایلهان میدونست که توی همچین فضایی هیولای کلاس سه ممکنه...
کتابهای تصادفی

