بذر کتان: کازوهیکو
قسمت: 6
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 6
«رئیس، فکر میکنید رفتن توی محدوده ی شهر، کار امنیه؟»
کازوهیکو لحظه ای به چهره ی فردی که این سوال رو پرسیده نگاه میکنه. با اینکه چهره اش آشناست اما احساس میکنه که با یک غریبه در حال صحبت کردنه چون اصلا حواسش به انرژی های اطرافش نیست و احساس میکنه که بخش زیادی از روحش به قسمتهای دوری از شهر رفته.
رئیس جوان، هوش و حواس خودشو جمع میکنه و جواب میده: «من نمیدونم که چه چیزی انتظارمون رو میکشه، صرفا میدونم که کار ارتش اینه، مراقبت از بقیه، ما برای همچین روزی تعلیم دیدیم.»
کازوهیکو با گفتن این حرف، شروع به راه رفتن میکنه. حالا میشه حس اقتدار و اعتماد به نفس بیشتری رو توی چکمه ها و طرز راه رفتنش دید. اون در حالی که چشمش به چند سرباز دیگه میوفته که منتظر شنیدن دستور حرکت هستن میگه: «اگر زنده بمونیم قطعا مزیتی که لازمه رو دریافت میکنیم، همین الانش هم تنها افراد توی این جامعه هستیم که هنوز امکان حکمرانی دارن، خبری از نیروهای کمکی نیست، هر لحظه طلاست. تاخیر ما میتونه باعث مرگ افرادی بشه که توی شهر گیر افتادن. میتونید انتخاب کنید که این ماموریت رو انجام ندید.»
کازوهیکو با این حرف، سوار یه ماشین جنگی میشه و راننده به سرعت به راه میوفته. به دنبالش چند ماشین دیگه هم حرکت میکنن. این یه حرکت اولیه و ساده برای بازدید از وضعیت شهره، وگرنه اونها می تونن بعدا با چیزی مثل تانک هم وارد سطح شهر بشن.
تا فاصله ی قابل توجهی، خبری از ساختمون های اداری یا مسکونی نیست و این طبیعیه، ساختمون ارتش، فاصله ی قابل توجهی با محیطای پرجمعیت داره. اما همین که به حومه ی شهر میرسن، کازوهیکو میتونه بوی مرگ رو احساس کنه.
استفاده از بلندگو میتونه خطرناک باشه اما کازوهیکو اینکارو میکنه و خطاب به مردم باقی مونده صحبت میکنه و ازشون میخواد که اگر در نزدیکی منطقه ی حضور ماشین های ارتش هستن، بیرون بیان و بهشون ملحق بشن. «ما اینجا هستیم تا امنیت شما رو تامین کنیم.»
اما این اعلامیه، نه باعث واکنشی از طرف مردم عادی میشه و نه هیچ موجود دیگه ای رو تح*ریک به خودنمایی میکنه.
کازوهیکو از ماشین پیاده میشه و نگاهی به ساختمون تفریحی تجاری ای که زمانی از رونق زیادی برخوردار بود میندازه. این ساختمون، به دست یه عده از ثروتمند ترین افراد شهر ساخته شده و حتی شهروندایی مثل کازوهیکو هم برای خرید، به این قسمت از شهر نمی اومدن.
ماهیت ساختمون، باعث کنجکاوی بقیه ی سربازا میشه و به دنبال کازوهیکو، وارد ساختمون میشن. با وجود اینکه ممکنه خطرات زیادی منتظرشون باشه.
یکی از سربازا که چهره ی جوان و نسبتا موذیانه ای داره، به سمت فروشگاه ها میره. بخش زیادی از ساختمون، هیچ آسیبی ندیده و هنوز حتی سیستم برق هم قطع نشده، با اینکه چراغا گاهی سوسو میزنن. «ر...
کتابهای تصادفی


