بذر کتان: کازوهیکو
قسمت: 1
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر اول
|سلام کازوهیکوی عزیزم. زمانی که این نامه رو میخونی دیگه پیشت نیستم. متاسف نیستم که همچین اتفاقی افتاد. نمی تونی تصور کنی که چقدر هر روز برام سخت میگذره و حتی لبخند زدن به تو برام تبدیل به موضوع دردناکی شده. امید، توی قلبم مرده و فقط تاریکی هست که به روحم چنگ میندازه. زندگی چیزای زیادی داره اما ظاهرا دیگه هیچ کدوم برای من نیست.
اگر بتونم بعد از گذشتن از پایان، هنوز هوشیاری ای داشته باشم، تنها کسی که بهش فکر میکنم تو هستی. تو عزیزترین فرد زندگی من بودی. اهمیتی نمیدم که بقیه تو رو چطور قضاوت میکنن یا تصمیم میگیری که چه مسیری رو طی کنی، تصویری که توی ذهنم از تو هست، تصویر یک کازوهیکوی فوق العاده است. مثل یک موسیقی نرم و خوش آهنگ که هیچ وقت کسل کننده و بیهوده نمیشه.
میدونم که پیش خودت میگی چرا ترکت کردم ولی درک کن که زور من به این همه مشکل و رنج نمیچربه و دوست داشتن تو کمکم نکرد که با این شرایط کنار بیام...|
***
چیزی درون کازوهیکو فرو ریخت و احساس کرد که این نامه بسیار غیر منصفانه تدوین شده. یه نامه ی خداحافظی؟
موسیقی افتخار برادرانه از ناقوس های شهر در حال پخش شدنه. این اولین روزیه که صاحب این نامه دیگه نمی تونه این موسیقی رو بشنوه.
امروز هم باید خودشو به مراسم دفن برسونه و زمان خوبی برای گریه کردن نیست.
تابیدن خورشید در حین مراسم دفن، یک اتمسفر توهین آمیزه و به همین علت، مراسم دفن، پیش از طلوع خورشید انجام میشه. درست زمانی که هوا نزدیک به گرگ و میشه، ردیفی نسبتا طولانی از افرادی که لباس های سیاه یا لباس های نظامی پوشیدن، با فانوس هایی که توی دست دارن به سمت قبرستون به راه میوفتن.
***
|کازوهیکوی عزیزم یادت باشه از اینجا تا بی نهایت، عشق تنها مفهوم جاودانه است. یعنی اینکه اگر بذاری همیشه دوستت داشته باشم، حتی بعد از مردنم هم ممکنه به نحوی به درد بخور واقع بشه. ولی حتی اگر دوست نداشتی که بذاری من دوستت داشته باشم، زندگیتو به چیزی وصله نزن که درونش عشقی نیست، میدونم که از خیانت کار بودن خوشت نمیاد، حتی اگر یک مفهوم، بخواد بهت خیانت کنه.|
***
بعد از تموم شدن مراسم، کازوهیکو در مورد رفتن...
کتابهای تصادفی

