جسدم را بخوان
قسمت: 16
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
روزها میگذشتند. برنگشت. پیش خاله زندگی میکردم. چهلم مامان که گذشت، هر روزش را در کلینیکهای پزشکی میگذراندیم.
خاله همهی دار و ندار خودش، اموال مامان و هر چه از بابا به جا مانده بود را وسط گذاشت؛ پایم بهتر شد اما مقدار کمی لنگیدن برایم باقی گذاشت.
پوست سوختهام تا حد زیادی درمان شد؛ هر چند هنوز ظاهر ناخوشایندی داشت و به قول آن دختربچه، صاف نبود اما دست کم از سیاهی و سرخیاش کم شد.
دکتر گفت چون بچهام، امکان بهبود بیشتر پوستم در طول بزرگ شدن هست.
بعد... فهمیدم سفر مرگ و آخرت یعنی چه، فهمیدم مامان جایی رفته که برنمیگرد...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جسدم را بخوان را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


