تولد دوباره یک سوپراستار
قسمت: 52
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل52 – دمپایی
وقتی آشوب خیابانی خواست بعد از 3 سال دوباره فیلمبرداری را شروع کند، موارد زیادی وجود داشت که باید تعدیل میشد.
از نظر استایل، مد و حتی زبان محاورهای آنها نمیتوانستند از همان چیزهایی که 3 سال پیش استفاده کرده بودند، استفاده کنند. نکات زیادی وجود داشت که با هم مطابقت نداشتند. به عنوان مثال اگر به تلفنهای همراه نگاه کنید. آنهایی که 3 سال پیش ظاهر شدند با آنهایی که الان استفاده میشدند، یکسان نبودند. بسیاری از بازاریابیهایی که در فیلم تعبیه شده بودند، باید حذف میشدند.
همچنین بازیگران، چهره مردم در 3 سال تغییر زیادی کرده بود. بنابراین آنهایی که نمیتوانستند با تصاویر 3 سال پیش خود مطابقت داشته باشند، باید دوباره عکس میگرفتند. خوشبختانه آشوب خیابانی ماهیتی اپیزودیک و مورد به مورد داشت. هر مورد جداگانه حل شده و ارتباط زیادی بین آنها وجود نداشت، بنابراین پس از انجام یک تحلیل، بیش از نیمی از صحنههایی که قبلا فیلمبرداری شده بودند، همچنان قابل استفاده بودند.
البته لازم نبود اینقدر دقیق باشند. اگر میخواستند میتوانستند از برخی تکنیکهای ویرایش برای پیشبرد کارها استفاده کنند. اما این درام بایلانگ پس از بازگشتش بود و کیوکیان حامی پشت صحنه او قبلا دستور داده بود که همه چیز باید با بالاترین استاندارد انجام شود. نیازی به بررسی بودجه نبود. بنابراین منابعی که در اختیار داشتند بسیار فراوان بود. حتی پس از پایان فیلمبرداری، کل درام، باز هم به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا مطمئن شوند که همه چیز به خوبی انجام شده است.
با این حال عوامل تغییری نکردند. کارگردان هنوز همان کارگردان اول، چینگنگ بود. وقتی چینگنگ شنید که فیلمبرداری درام از سر گرفته میشود، از گذاشتن زمان برای آن دریغ نکرد. هنگامی که آشوب خیابانی برای اولین بار لغو شد، او قطعا از ناامیدترین عوامل بود[1].
در واقع احساسات 80% خدمه با احساسات چینگنگ یکی بود. درآن زمان، از کارگردان گرفته تا تهیه کنندگان و بازیگران، همه افراد بااستعدادی بودند که جمع شده بودند. آنها هیجانزده بودند، از یکدیگر الهام گرفته و همه شور و شوق خود را بیرون کشیدند و درون کار قرار دادند. شتاب و نیروی درام بسیار قوی بود و همه میخواستند بهترین باشند.
به همین دلیل وقتی شنیدند شخصیت لوزای، که عمیقترین روح نمایش را نشان میداد، قرار است به بازیگر دیگری تغییر کند، اگرچه منطقا قادر به درک آن بودند، اما از نظر احساسی پذیرفتن آن سخت بود.
از آنجا که بایلانگ خودش این لهجه جنوبی را ایجاد کرده بود، میتوانست یک ثانیه فحش بدهد و قسم بخورد و در ثانیه بعد ساکت، بافرهنگ و زیبا باشد. فقط او توانسته بود این دو افراط را با هم آشتی دهد و به این نقش واقع گرایی و شیفتگی بینظیر و بیبدیلی ببخشد. واقعا آن را فراموش نشدنی کرد. اگر نیمه دوم به شخص دیگری تغییر میکرد، هیچ کس اطمینان نداشت که طعم اصلی را بتوان حفظ کرد.
برخی از کسانی که مسمومتر بودند، بایلانگ را به حرفهای نبودن متهم کردند. برخی فکر میکردند ابراز نگرانی او برای حامیش جعلی است. با این حال وقتی برای دریافت حقوق خود رفتند، آن را بسیار سخاوتمندانه یافتند. اما هنوز هم قلب همهشان پر از حسرت بود.
3 سال بعد، زمانی که خواستند فیلمبرداری را از سر بگیرند، از کارگردان گرفته تا کوچکترین کارمند، مالک جدید توتال سرگرمی با تک تک آنها تماس گرفت و حتی یک نفر هم کنار گذاشته نشد. آنهایی که میخواستند برگردند، برگشتند. فقط افرادی که تمایلی به بازگشت نداشتند، عوض شدند. این نوع برنامهریزی و توجه بسیار دقیق به آشوب خیابانی بعد از 3 سال، که 80 درصد چهرههای آن مشابهت داشت، اجازه داد تا تقریبا همان محیط قبلی ایجاد شود. احساسات بین مردم و انسجام بین آنها بدون تغییر بود.
همان ابتدا، بایلانگ جشنی ترتیب داد و بیش از صد نفر را دعوت کرد و حتی شخصا غذا درست کرد تا عذرخواهی کند. حتی کیوکیان و کیوشیائوهای هم برای حمایت از بایلانگ ظاهر شدند. آنها قدردانی واقعی و صمیمانه خود را ابراز کردند که عوامل حاضر شده بودند این 3 سال بایلانگ را به آنها "قرض بدهند" و خانواده 3 نفره آنها دوران سخت آزمایش را با هم پشت سر بگذارند.
از آنجا که حتی رئیس بزرگ کیو سرش را پائین آورد و به این شکل صحبت کرد، ناراحتی در قلب اکثر مردم از بین رفت. آنها با دلی سبک و غرور وارد فیلمبرداری شدند. در این فضای هماهنگ و همدلانه، بایلانگ با موفقیت دوباره فیلمبرداری آشوب خیابانی را آغاز کرد.
*******
چینگنگ روی صندلی کارگردان نشست و روی زانوی خود ضربه زد: «کات! اوکی!» و با صدای بلند فریاد زد: «امروز بعد از ظهر صحنه 7 فیلمبرداری میشه.»
وقتی کارکنان دستورات کارگردان را شنیدند، بلافاصله شروع به حرکت کردند. آنها مجموعه پسزمینه را برچیدند، سیمهای برق را جمع کردند، قطعات تنظیمات را سازماندهی کردند و غیره. همچنین یک تیم 3 نفره به سمت یکی از گوشههای مجموعه خیابانی، آشوب خیابانی هجوم بردند.
در آن گوشه، بایلانگ خود را از خیابان گلآلود بلند کرد. حرکت او بسیار ناپایدار بود و بافاصله سونژیبین که در کنارش بود را ترساند: «آیو، خواهر بای، خوبی؟» و با عجله به او کمک کرد تا بلند شود.
بایلانگ خودش را ثابت کرد و به اطراف نگاه کرد. بند دمپاییاش پاره شده بود: «من خوبم دمپائیم پاره شده، ممنون.»
تیم 3 نفره بلافاصله به بایلانگ رسیدند. جوانی که در رأس قرار داشت بلافاصله به حمایت از بایلانگ رفت: «خواهر بای، لطفا بشین و استراحت کن! فورا فشار خونت رو تست میکنم!»
بایلانگ که دیگر به این واکنشهای اغراقآمیز عادت کرده بود، فقط لبخند زد و پایش را نشان داد و گفت: «...
کتابهای تصادفی

