فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 18

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل18 نوار اندازه­گیری

بای‌لانگ به کیوشیائوهای کمک کرد تا گوشه دهانش را پاک کند. او سرش را تکان داد: «از ملاقات شما خوشبختم.»

مردمک­های تیره چشم زن جوان باریک شد. نگاهش روی کیوشیائوهای برق زد و بعد روی بای‌لانگ برگشت. «چه تصادف فرخنده­ای. تیترهای قبلی واقعا بزرگ بودند، نه. یه اجرای خوب از شما که به زیبایی انجامش دادید. زندگی در ساختمان D طبقه 6 راحته؟»

زن جوان آدرس را گفت تا بای‌لانگ را تحریک کند. اما متأسفانه 2 طبقه کم گفته بود.

بای‌لانگ نمی­دانست باید به خاطر ثروت کیوکیان آه بکشد یا الگوی رفتاری او با مردم. فقط به آرامی جواب داد: «محیط بد نیست.»

«ورود و خروج کمی دردسر داره اما منظره طبقه ششم بد نیست.» جوانان ابرو بالا انداختند. «به همین دلیل اتاق میانی رو انتخاب کردم. منظره­ش بهتره. اتاق هم با توجه به نیاز من بازسازی شد و همه چیز سیاه شد تا با مبلمان سفیدرنگ کاملا ست بشه، اثرش مهیجه. اما ممکنه بقیه نتونند بهش عادت کنند.»

بای‌لانگ موافقت کرد: «منظره واقعا خوبه.»

این نوع پاسخ دادن باعث شد زن جوان احساس کند به سردی تحت حمایت قرار گرفته است. او بیشتر عصبانی شد و گفت: «فراموش کردم، مهم نیست کدوم اتاق باشه، درسته؟ چون وقتی اون هیجان زده میشه، میتونه هرجایی کارش رو انجام بده.»

رهبر آر-رد یادو و بلندقدترین فرد گروه، زن جوان را گرفت و تند عقب کشید: «بیا بریم یاگی. دیگه نباید حرف بزنی.»

با این حال کیوشیائوهای سرش را برگرداند و از بای‌لانگ پرسید: «آه بای مگه ما طبقه هشتم زندگی نمی­کنیم؟ من شمردم، نباید اشتباه کرده باشم.»

وقتی یاگی این را شنید، چهره­اش تغییر کرد.

بای‌لانگ کیوشیائوهای را نوازش کرد. به این فکر کرد آیا خوب است به او تارت تخم مرغ دیگری برای خوردن بدهد یا نه.

اینبار یاگی واقعا عصبانی بود. او دوست خود را کنار زد و دندان‌هایش را محکم بهم فشرد و با شرارت به بای‌لانگ گفت: «من رو مسخره می­کنی؟ نگران نباش، من بهش عادت کردم. واقعا فکر می­کنی فرق می­کنی؟ احمق نباش، به این فکر کن تا حالا تو مکان‌های عمومی کنارت ظاهر شده؟ وقتی روزنامه­ها شروع به صحبت در این باره کردند، همه چیز رو پاک کرد، نه؟ اون یه خونه، یه ماشین و یه کارت اعتباری نامحدود داد و تو رو بزرگ کرد. اما هیچ وقت بهت اجازه نمیده کنارش بایستی. چون اونجا قبلا توسط کس دیگه­ای گرفته شده.»

بای‌لانگ همه این­ها را بدون اینکه تغییری در چهره­اش آشکار شود گوش داد. با این حال در قلب خود متعجب بود.

او به شایعه­ای که قبلا در توتال سرگرمی شنیده بود، اندیشید. معلوم شد آن حرف فقط شایعه نبوده است.

این شایعه که کیوکیان و یاگی قبلا با هم ارتباط داشتند.[1] این کلمه بسیار مبهم بود و هیچ نشانی از وجود یا عدم وجود تبادل وضعیت در آن وجود نداشت. کمی قبل شنیده بود عده­ای شخصا دیده بودند در راهرویی که افراد زیادی در آن قدم می­زدند، یاگی آشکارا موقع راه رفتن خود را به کیوکیان چسبانده بود. جوان به زور به او چسبیده بود و می­پرسید: «حتی کوچک­ترین حس واقعی نداشتی؟» کیوکیان فقط خودش را جدا کرده و به سردی راهش را ادامه داده بود.

آن خبرچین با شادی اضافه کرده بود: «حداقل میشه گفت یاگی مشهور شده. با این حال هنوز ناراضی بود و نمی­فهمید کی باید ولش کنه. چقدر ناشی.»

اما حالا که بای‌لانگ او را در واقعیت می­دید، فهمید احتمالا احساسات یاگی به کیوکیان واقعی است. چون او را دوست داشت دهانش را باز کرد تا مستقیما از او سئوال کند. نگاه مستقیمی داشت. از عشق و نفرت نمی‌ترسید. این نوع شجاعتی بود که یک جوان داشت.

وقتی از این جنبه به آن می­اندیشید، یاگی حداقل شخصیت سرراستی داشت. فردی نبود که در سایه­ها پنهان شود و به کسی ضربه بزند. با این حال به نظر می‌رسید کیوشیائوهای به خاطر تغییر رفتار ناگهانی یاگی متعجب شده است. او جلوتر رفت بای‌لانگ نتوانست کاری بکند اما سرش را پائین برد تا او را در آغوش بگیرد تا راحت­تر باشد.

«فکر می­کنی دروغ میگم؟ به وضوح میگم همینه. به خاطر خودت میگم فقط پول رو بگیر و بقیه چیزا رو فراموش کن. در غیر این صورت وقتت رو تلف کردی! میدونی چرا کیوکیان همیشه با افراد حلقه سرگرمی بیرون میره و کس دیگه­ای رو لمس نمیکنه؟ چون کسی که در قلب اونه هم مال همین حلقه­س و اون دنبال سایه اونه. غیر از اون هرگز ... هی به من گوش میدی؟!» صورت یاگی با عصبانیت تکان خورد.

بای‌لانگ فقط وقتی کیوشیائوهای با عجله گفت: «بله گوش میدم!» نگاه...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی