فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 93

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 93 – شاگردان صاعقه

گراویس درحالی‌که سیبرش را در حالت آماده‌باش نگه داشته بود، منتظر ماند. اگر نیروی وارده تصمیم به حمله نمی‌گرفت، آن‌ها را نادیده می‌گرفت، اما اگر آن‌ها برای شکار او به این‌جا می‌آمدند، هیچ رحمی نمی‌کرد. اگر جانور بود، آن را می‌کشت. اگر جایزه‌بگیران بودند، آن‌ها را می‌کشت. اگر شاگردان یکی از گیلدها بودند، آ‌ن‌ها را می‌کشت.

چند ثانیه بعد، 3نفر از درختان به داخل محوطه بیرون رفتند و چشمانشان بر روی گراویس متمرکز شد. گراویس چشمان آن‌ها را دید و فهمید که برای او آمده‌اند. بااین‌حال، یک مسئله وجود داشت.

آن‌ها از شاگردان گیلد صاعقه بودند. این یک مشکل بود زیرا گراویس می‌خواست از فرقه صاعقه حمایت کند تا همه‌چیز جبران شود. بااین‌حال، از قضا، آن‌ها او را شکار می‌کردند، و گراویس نمی‌خواست با آن‌ها بجنگد. آن‌ها برادران و خواهران او بودند و حتی اگر این‌طور به او نگاه نمی‌کردند، او باز هم آن‌ها را چنین می‌دید. اگر آن افراد، شاگرد گیلد صاعقه نبودند، گراویس تا الان به آن‌ها حمله کرده بود.

یک شاگرد مرد بلندقد در جلو فریاد زد: «خیانتکار! بالاخره پیدات کردیم!»

گراویس چشمانش را ریز کرد و گفت: «من نمی‌خوام با شما بجنگم. من از کاری که انجام دادم پشیمونم و در آینده همه‌چیز رو جبران می‌کنم.»

شاگردان با تعجب به یکدیگر نگاه کردند زیرا این چیزی نبود که انتظار داشتند. آن‌ها انتظار هیولای بی‌رحمی را داشتند که بلافاصله به آن‌ها حمله کند. پس از مدتی، آن‌ها با تحقیر به گراویس نگاه کردند.

همان شاگرد دوباره گفت: « حالا که دیدی چاره‌ای نیست، می‌خوای ادعای بی‌گناهی کنی. خنده‌م ننداز!»

او رهبر سه شاگرد و به مرحله چهارم جمع‌آوری انرژی رسیده بود. طبق اطلاعات گفته شده، گراویس به تازگی به قلمرو جمع‌آوری انرژی رسیده بود.

گراویس هاله-اراده خود را رها کرد اما نه به‌طور فشرده. شاگردان فوراً شوکه شدند و نفس‌هایشان سنگین‌‌تر شد. احساس می‌کردند جلوی کسی ایستاده‌اند که می‌تواند با یک چرخش دست آن‌ها را بکشد.

رهبر، دندان‌هایش را به هم فشار داد و گفت: «نمی‌تونی مارو با فشار بهشتیت بترسونی! ما می‌دونیم که فقط یک پوسته خالیه و نماد قدرت واقعیت نیست. ما هم‌چنین می‌‌دونیم که برای آزاد کردنش انرژی زیادی لازمه! تسلیم شو و با ما به گیلد صاعقه برگرد!»

گراویس با درماندگی آهی کشید و گ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی