فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 69

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 69 – خوبه

رئیس گیلد آب فریاد زد: «خیله‌خب، همه لطفاً جلو بیان و اسمشون رو اعلام کنن. بعدش ما اعلام می‌کنیم که کدوم گیلد مایله شما رو قبول کنه. اگه بیش‌تر از یه گیلد مایل به قبولی شما باشه، شما می‌تونین هر کدوم رو که می‌خواین انتخاب کنین.»

هر شرکت کننده در اطراف پراکنده شد و سپس منتظر ماند. شرکت‌کنندگان چند نگاه به گراویس انداختند و منتظر ماندند تا او اول برود، اما او حرکت نکرد و همچنان منتظر ماند. بنابراین، نفر اول پا به‌جلو گذاشت.

او اعلام کرد: «من کارل هستم!»

رئیس گیلد زمین گفت: «گیلد زمین مایله تو رو قبول کنه.»

رئیس گیلد آتش گفت: «گیلد آتش مایله تو رو قبول کنه.»

رئیس گیلد تاریکی گفت: «گیلد تاریکی مایله تو رو قبول کنه.»

هیچ رئیس دیگری پیش‌قدم نشد و کارل گیلد زمین را انتخاب کرد. او جلو رفت و پشت سر رئیس گیلد خود ایستاد.

نفر بعدی جلو رفت و همان کار را تکرار کرد. آن شخص گیلد خود را انتخاب کرد و نفر بعدی آمد. این چرخه چندین‌بار تکرار شد تا این‌که فقط گراویس باقی ماند. سیگور گیلد آتش را انتخاب کرده بود و نفر دوم گیلد آب را. سیگور فقط گراویس را با وحشت تماشا می‌کرد.

گراویس جلوتر رفت، چیزی نگفت و پشت سر رئیس گیلد صاعقه رفت. روئسای گیلدهای آتش، تاریکی و زمین از ناتوانی آه کشیدند. با‌این‌حال، آن‌ها برای این موضوع آماده بودند. گراویس و رئیس گیلد صاعقه اخیراً خیلی‌نزدیک به‌نظر می‌رسیدند. دیگران انتظارش را داشتند.

در نهایت اکثر جمعیت به گیلد زمین پیوستند. از 60‌شرکت‌کننده، گیلد زمین 15نفر را جذب کرد. گیلدی که کم‌ترین عضو جدید را داشت، انجمن نور بود که تنها 5نفر را جذب کرده بود و سایر گیلدها در وسط قرار داشتند. گیلد صاعقه 9شاگرد جدید از جمله گراویس داشت.

روئسا آهی کشیدند. رئیس گیلد صاعقه با درماندگی گفت: «فقط 60تا شاگرد جدید. نسبت به آزمون‌های ورودی قبلی خیلی‌کمه.»

گراویس کل امتحان را زیر و رو کرده بود و آن‌ها باید خود را وفق می‌دادند.

«این یکی پر استرس‌ترینشون بود.»

رئیس گیلد زمین فریاد زد: «شاگردان محافظ، جمع بشین!» و هر 28شاگرد محافظ داخل میدان‌مبارزه دویدند.

«کارمون تموم شده!» و سپس، شاگردان محافظ به‌سمت رئیس گیلد خود رفتند.

رئیس گیلد روشنایی با لبخندی گفت: «خیله‌خب، ما این‌جا از هم جدا می‌شیم.» و همه شاگردان به او نگاه کردند.

«من برای همه‌ شما در مسیر تهذیب آرزوی موفقیت دارم.»

شاگردان به عقب نگاه کردند و کمی به نشانه تشکر تعظیم کردند. همه خداحافظی کردند و شاگردان با روئسا رفتند. آن‌چه عجیب بود این بود که شاگردان محافظ آن‌ها را دنبال نکردند، بلکه به‌سمت دیگری از میدان رفتند. بعد از مدتی چند کالسکه را دور میدان راندند.

کالسکه ها پر از وسایل بود. گنج‌ها، جعبه‌های پر از قرص و حتی نیمکت برج روی واگن‌ها بود. پس به همین دلیل بود که روئسا همیشه برای همه‌چیز آماده بودند. آن‌ها کالسکه‌هایی پر از وسایل مختلف داشتند.

رئیس گیلد صاعقه به شاگردان جدیدش گفت: «خیله‌خب، بیاین بریم خونه.»

"خونه"، گراویس نمی‌دانست که در مورد این کلمه چه احساسی داشته باشد. او در این جهان پایین جایی نداشت که به آن تعلق داشته باشد. او حتی خانه هم نداشت. از نظر تئوری، گراویس در واقع بی‌خانمان بود. با‌این‌حال، او اکنون خانه‌ای در این جهان پایین داشت. شاید این خانه واقعی او نباشد، اما هنوز احساس خوبی داشت.

رئیس گیلد صاعقه جلوتر از بقیه راه می‌رفت، در‌حالی‌که گراویس کمی پشت سر او بود. شاگردان دیگر چند متر فاصله بین خودشان...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی