فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 16

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 16 – اراده

فورنیوس نه خیلی زود و نه خیلی دیر وارد شد. به جوانان نگاه و با صدایی بلند اعلام کرد: «وقت آخرین امتحانه. دشمنان پس از یک فاصله زمانی ثابت 45‌ثانیه‌ای ظاهر می‌شن. فرقی نمی‌کنه‌ دشمن قبلی مرده باشه‌ یا نه. بعد از 45‌ثانیه باید با نفر بعدی مبارزه کنین‌. اگه‌ تا اون موقع حریفتون رو شکست نداده باشین، باید به‌طور هم‌زمان با دوتا دشمن مبارزه کنین. تغییرات محیطی به‌مدت 3دقیقه باقی می‌مونن و دشمن محسوب نمی‌شن. برای مبارزه با دشمنانتون در محیط‌های نامساعد آماده باشین.»

فورنیوس چشمانش را تنگ کرد: «راستی، تا پایان امتحان استراحتی در کار نیست.»

جوانان چشمان خود را تنگ کردند. این سخت خواهد بود. در مقایسه با دیگران، گراویس واکنشی نشان نداد. او درحال‌حاضر امتحان‌های سخت‌تری را پشت سر گذاشته بود. او حتی نمی‌دانست چرا باید حضور داشته باشد. این امتحان برای او معنا نداشت.

با ظاهر شدن پورتال‌ها، چشمان جوان تنگ شد و آن‌ها به‌جلو رفتند.

فورنیوس ناگهان گفت: «گراویس، تو بمون.»

بقیه بیش‌ازحد درگیر آمادگی برای امتحان خود بودند و درحال‌حاضر به گراویس اهمیت نمی‌دادند. وقتی همه جوانان ناپدید شدند، گراویس به فورنیوس نگاه کرد و منتظر ماند. او با نگاه سرد همیشگی‌اش به چشمان فورنیوس نگاه می‌کرد.

فورنیوس پوزخند کوتاهی زد: «نگاه خوبی داری.»

چشمان فورنیوس نیز باریک شد و ناگهان گراویس احساس سرما کرد. گراویس احساس می‌کرد که تیغه‌ای روی گلویش قرار گرفته است. فورنیوس با خونسردی گفت: «اما مغرور نشو.» و سپس به حالت بی‌حوصله همیشگی خود برگشت.

گراویس آهی کشید. این کار او را بیدار کرد. او برای اولین‌بار احساس می‌کرد که کاملاً مغلوب شده است. فقط هاله فورنیوس به‌تنهایی به‌او چیزی رایادآوری کرده بود. در‌حالی‌که او قوی‌ترین در کلاس خود بود، هنوز در جهان ضعیف محسوب می‌شد. برای اولین‌بار پس از مدت‌ها، گراویس هاله خود را مهار کرد. او با نفسی عمیق، خودش را آرام کرد.

«به نظرت ایده خوبیه که قبل از مبارزه هاله-اراده کسی رو سرکوب کنی، فورنیوس؟»

صدای تاثیرگذاری از ورودی سالن ظاهر شد و اورفیوس وارد شد. با نگاهی تیز به فورنیوس نگاه کرد. درست همان‌طور که فورنیوس هاله-اراده گراویس را مهار کرده بود، اورفیوس نیز هاله-اراده فورنیوس را نابود کرد.

فورنیوس عمیقاً آب دهانش را قورت داد، اما تزلزل نکرد: «که چی؟ اون حین نگاه کردن بهم نیت قتلش رو رها کرد و منم تحریک شدم.»

فورنیوس کمی جرأت پیدا کرده و بلندتر صحبت کرد: «تو هم اگه جای من بودی همین کارو می‌کردی.»

اورفیوس چشمانش را بیش‌تر تنگ کرد. درحال‌حاضر عرق سرد از پشت فورنیوس سرازیر و تنفسش سنگین‌تر شده بود. اما در کمال تعجب، اورفیوس هیچ کار دیگری انجام نداد. این یک فرصت عالی برای آموزش گراویس بود.

اورفیوس رو به گراویس کرد: «راست میگه. تو دائماً نیت-مبارزت رو آشکار می‌کردی. این همون چیزیه است که ما بهش می‌گیم هاله-اراده یا نیت-قتل. معمولاً هاله-اراده فقط زمانی آزاد میشه که فرد بخواد با کسی مبارزه کنه. با نشون دادن آشکار نیت-مبارزت، اساساً سرش فریاد زدی که باهات بجنگه.»

گراویس چشمانش را بست و آهی کشید. اورفئوس حق داشت. با کشتن حریفان ضعیف‌تر، او فراموش کرده بود که هنوز در انتهای جدول است. گراویس رو به فورنیوس کرد و کمی تعظیم کرد و مؤدبانه گفت: «از یادآوریت ممنونم، فورنیوس. و بابت بی‌احترامیم معذرت می‌خوام.»

فورنئوس گلویش را صاف کرده و به اورفئوس نگاه کرد و سپس غرغرکنان رفت. اورفئوس خروج فورنئوس را تماشا کرد و به‌سمت گراویس برگشت: «امتحان تو با بقیه فرق می‌کنه.»

گراویس چشمانش را تنگ کرد و نیت-مبارزه او ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی