بذر کتان: شو شین
قسمت: 5
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر پنجم: هانازاوا
هانازاوا نوری تادا، مردی با قد نسبتا بلند و پر از عضله است که حاصل تولید مثل موفقی از ترکیب نژاد سرخ و آیولایت به حساب میاد. در نگاه اول، فقط یه مرد قلدر احمق به نظر میرسه ولی وقتی به انرژی درون چشم هاش نگاه کنی، میشه کمی خرد، حیله گری، زیرکی و حتی عشق رو دید.
اون با ناامیدی به چراغ تقریبا کم نور جلوی غذاخوری کارناوال گوشت نگاهی میندازه و مجددا جملاتی که برای امشب آماده کرده رو مرور میکنه.
اون کاملا مصمم هست تا تمام اعتماد به نفسش رو برای راضی کردن شو شین و برگردوندنش به قبیله، مورد استفاده قرار بده.
بارون که ساعتی پیش متوقف شده بود، کم کم شروع به بارش میکنه و این موضوع باعث میشه تا هانازاوا پوفی کنه و یقه ی پالتوش رو بالا بکشه.
-سلام من اومدم.
هانازاوا با شنیدن لحن بیخیال و جدی شو شین، ذوق زده میشه و لبخند معنی داری میزنه.
شو شین، امشب موهای خودش رو باز گذاشته و بهشون رنگ و لعاب درخشانی هم اضافه کرده. کارناوال گوشت، عمدتا پاتوق افرادی از نژاد سرخ هست و به خوراکیهای غیر معمول و جذاب خودش مشهوره.
هانازاوا مشغول صحبت و احوال پرسیه اما شو شین حتی موقع جواب دادن به سوالاش هم صبر نمیکنه و با علاقه به بورد نمایش غذا خیره میشه میکنه. دندههای نمک سود گاو، خوک نیمه خام با ملخ ترد و فلفلی، جنین جوجه با پودر بادوم و ترهفرنگی، نارگیلهای میکس شده با خرچنگ...
-آه، گراز شیرین، یه پوره ی گراز شیرین با...
همین طور که شو شین مشغول فکر کردنه، هانازاوا میگه: هه، پورهی گراز، ۹۰ درصد مطمئن بودم که سفارشش میدی. خوشحالم که حداقل این بخش از گذشته رو یادت نرفته.
شو شین با حالتی مبهم به جسد گراز پوست کنده که به طور درسته کنار یه دستگاه خورد کن خاموش قرار گرفته نگاه میکنه: ببینش چقدر بیچاره و تمیز...
کتابهای تصادفی
