فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 128

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و بیست و ششم: بیمارستان ( 7)

چشمهای روح زن از پشت موهای مشکیش با نوری شیطانی بیرون زده بود.

رن‌زه اونقدر ترسیده بود که گوشیش رو روی زمین انداخت و برگشت تا بدود. بااینحال، موهای روح زن مانند نوار های باریک سیاه، توی نوار کاست قدیمی بودش؛ اونها به سرعت دراز شدند و تو یه لحظه رن‌زه رو گرفتند. موهای نازک و تیز روح همانند یک مار دور گردن رن‌زه پیچیده شد.

احساس خفگی و مردن به بالای سرش هجوم آورد. رن‌زه کمی سرش رو کج کرد، چشمانش خون آلود بود‌. مچ دست و مچ پاهاش با مو پیچیده شده بود و اصلا نمیتونست تکون بخوره.

«نجات....»

موهاش وارد گوشت رن‌زه شد و خون قرمز روشن بلافاصله بیرون زد و روی مو چکید. وضعیت اضطراری بود. شیه‌شینگ لان هیچ سلاحی نداشت به همین خاطر اون فقط تونست برای شکستن شیشه، لگد بزنه. بعد از شکستن، اون تکه‌ای شیشه برداشت و به سرعت کمی از موهارو کوتاه کرد.

رن‌زه به سختی میتونست نفس بکشه اما اوضاع بهتر نشد. موهای روح ماده مثل علف هرز به رشدشون ادامه دادند و کمتر از دو ثانیه موهایی که از دست داده بود، در اومدند. بخاطر خفگی، چهره رن زه از قبل به رنگ بنفش در اومده بود.

شیه‌شینگ لان موی اطراف گردن رن زه رو برید، آستینش رو کشید و به سرعت شروع به دویدن کرد. روح ماده پشت سرشون به نظر می رسید توسط حرکت های شیه‌شینگ لان تحریک و عصبانی شده. رن‌زه ضعیف بود و احساس میکرد تو انبار یخی سقوط کرده. اون از امتیازش استفاده کرد تا به زور از تکنیک شفابخشی خودش استفاده کنه و به سختی قدرت بدنیش رو بدست بیاره.

اونها بسیار سریع میدویدند اما مو پشت سرشون با سرعت بیشتری دنبالشون میکرد. راهرو مشخصات بسیار کوچک بود اما به نظر می‌رسید که پایانی نداره. این روح ماده هم میتونست از دیوار های ارواح استفاده کنه. رن زه به عقب نگاه کرد و خیره شد. اون دید که موهای در حال پرواز روح، تو فاصله خیلی کمی قرار داره و بدون اینکه از خطر اجتناب کنه به جلو پرید.

شیه‌شینگ لان ایستاد و مجبور شد برای کشیدن رن‌زه به عقب بچرخه. اون از چیز های پیچیده خوشش نمی‌اومد. رن زه دوست شیه‌چی بود، پس مهم نبود که چقدر سخت، اون رن‌زه رو نجات میداد. رن زه تلاش کرد بلند بشه. اون دید که شیه‌شینگ لان داره به عقب برمیگرده و محکم داد زد:«اینجا نمون، ولم کن! برو!.»

«من نمیخوام بهت صدمه بزنم.»

ممکن بود اون دلیلش رو ندونه اما رن‌زه میدونست که این روح زن اینجاست تا اون رو بکشه. اون میترسید شیه‌شینگ لان دوباره نجاتش بده اما در عوض، اینکار روح ماده رو تحریک میکرد تا شینگ لان رو دنبال کنه. رن زه قوی نبود و نمی‌خواست به بقیه آسیب بزنه.

«بیا بریم.» شیه‌شینگ لان خودش رو به نشنیدن زد و رن زه رو کشید. روح، مو رو در اطراف مچش پیچوند و شیه‌شینگ‌لان بدون تردید مو رو برید. بخاطر خشن بودن کارش، پوست مو دستش پاره شد و خونریزی کرد.

شیه‌یانگ با شنیدن حرکتی، با عجله خودش رو به اونجا رسوند و با دیدن اینکه شیه‌چی و رن‌زه با یه روح روبرو شدند، سرجاش ایستاد. اون به دیوار انتهای راهرو تکیه داد و چشم هاش پر از شادی بود.

رن‌زه به شدت آسیب دیده بود و روی زمین سقوط کرد. موهای روح بلافاصله دورش پیچیده شد و اون شبیه به شفیره کرم ابریشم مشکی به شکل انسان شد. تو اون محیط بسته و بدون هوا، تقلا های رن‌زه ‌ضعیف و ضعیف تر شد.*1

روح زن، بخشی از موهاش رو به صورت شیه‌شینگ لان زد.

«برو!» بنظر می‌رسید رن زه از تمام هوای توی سینه اش استفاده کرده تا فریاد بزنه. شیه‌شینگ لان تکون نخورد. بلکه ناگهان چرخید.

شیه‌چی به طور یکپارچه کنترل بدن رو بدست گرفت. سرش رو بلند کرد و از روح زن سوال پرسید:«رن‌زه، واقعا میخوای اون رو اینطور بکشی؟»

شیه‌یانگ که از کناری معرکه رو تماشا میکرد، خشکش زد. شیه‌چی روح رو شیه چی صدا زد؟

{؟؟رن‌زه مگه روی زمین نیست؟؟؟}

{؟؟چه خبره؟؟؟}

صحنه عجیبی رخ داد. روح ماده شرور ناگهان از حرکت ایستاد و مثل یه مجسمه سرجاش یخ زد.

شیه‌چی فقط این ذهنیت رو داشت که تیری تو تاریکی پرتاپ بکنه، اما توقع نداشت انقدر حرفش موثر باشه. اون قوانین ``بیمارستان`` برای جلوگیری از کشتن انسان ها توسط ارواح رو لمس کرد. قوانین اجرا شد و روح از حرکت باز ایستاد.

شیه‌چی‌تلاش کرد به صحبت کردنش ادامه بده:«تو آینده رن‌ران هستی. الان تورو تانگ یییون صدات میزنن اما تو گذشته، تو رن‌ران بودی. تو در ابتدا مرد بودی اما مشتاق بودی زن بشی، به همین خاطر زیر تیغ عمل جراحی رفتی.»

{؟؟؟؟؟}

{لعنتی چیشد؟!}

موهای روح به سرعت در حال عقب نشینی بودند.

«بعد از تغییر جنسیتت، یه پیرمرد پیدا کردی تا حمایتت کنه. بعد یه تصادف برات پیش اومد و تو به اینجا اومدی.»

«بهرحال تو تانگ یییون واقعی یا رن زه واقعی نیستی.» شیه‌چی به سردی اعلام کرد:«تو فقط یه احمقی هستی که بدشانس بود و مرد. حالا داری به این فکر می‌کنی که ورژن زندت رو با خودت به داخل آب بکشی.»

چشم های روح مملو از خشم و همچنین ترسی بی پایان بود.

شیه‌چی ادامه داد:«ا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی