اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 97
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 97 – استعداد
«الان چه اتفاقی توی صحنه افتاد؟»
«احساس میکنم خدای من چی، رازهای زیادی داره...»
«درباره آیتمی که پسرم چی تازه به دست آورده یه کم کنجکاوم.»
«این یه فیلمه که مزیتش بیش از معایبشه و متوسط حساب میشه. فقط صبر کن و ببین...»
«ژائوجینهوا واقعا خیلی رقتانگیزه. شنیدم شوهرش نتونسته تحملش کنه و با یکی فرار کرده و اون و یوجینگ رو ول کرده...»
«به خاطر همین دوتایی وارد شدند...»
«ژائوجینهوا خیلی عصبانی میشه. وقتی پسرش بزرگ شد آرزو کرد از شوهرش انتقام بگیره و وارد شد. بعدش یوجینگ خواست مادرش رو پیدا کنه و وارد شد...»
«حدس میزنم آرزوی یوجینگ این بوده که مادرش رو راضی کنه...»
«حالا میفهمم چرا ژائوجینهوا اینجا رو ترک نکرد. اون میخواسته منتظر بمونه تا یوجینگ آرزوش رو تکمیل کنه و با هم بیرون برند؟ بالاخره برای انتقام گرفتن از شوهر امتیاز زیادی لازم نیست، درسته؟»
«لزوما این طوری نیست. هیچ محدودیتی برای آرزو وجود نداره. وقتی آرزوی اولی محقق شد، همیشه آرزوهای دیگه هم به وجود میاند. اگه من بودم؟ اول آرزو میکردم یه خونه برای خودم داشته باشم. وقتی برآورده میشد، آرزو میکردم اتومبیل، چیزای لوکس و قشنگ داشته باشم یا فقط آرزو میکردم ثروتمندترین مرد جهان باشم...»
«نه، چرا رفتن؟ واقعیت لزوما بهتر از اینجا نیست، درسته؟»
«فکر کنم شیایائو[1] به شیهچی علاقمند شده...»
«درسته!»
صفحه تاریک دوباره روشن شد. این بار تعریف کیفیت فیلم ترسناک بود. تماشاگران بلافاصله ساکت شدند و به دقت به صفحه بزرگ خیره شدند.
در صفحه بزرگ، کارت یاسی خانه متروکه 1552 رنگش عمیقتر میشد.
«لعنتی! خیلی سریع نیست؟!»
«بنفش تیره، بنفش تیره.»
«فقط یه کم بدتره. چرنـ...»
حضار نفس خود را حبس کردند.
در صفحه بزرگ، کارت بنفش-مشکی چندبار لرزید تا اینکه در نهایت برگشت. پس از باز شدن دوباره، به یک نارنجی درخشان تبدیل شد.
«ارتقا پیدا کرد! 1000تا به ازای هر ساعت! 500 تا برگردونده شد! 1000 تا برای اینکه 2 تا فیلم حرفهای که مزایاشون بیش از معایبشونه کافیه!»
«فکر میکردم ارتقا پیدا کنه، اما حالا که میبینم...»
«به نظر تمام امسال، فقط 3 یا 4 تا کارت بنفش، نارنجی شدند؟»
«نگاه کنید، هنوز تموم نشده!»
کارت بنفش به کارت نارنجی ارتقا پیدا کرد اما کاملا متوقف نشد. با چشمک زدن فیلم روی صفحه، رنگ همچنان عمیقتر میشد!
حضار با ترس و هیجان منتظر بودند. آنها نگاه کردند که کارت نارنجی، نارنجی روشن شد و نفسهایشان را حبس کردند. یک دقیقه پیش، این کارت هنوز یک کارت بنفش روشن بود. حالا دستخوش تغییر کیفی شده و به یک کارت نارنجی درجه یک تبدیل شده بود.
یک روح با هیجان به روح کنارش گفت: «من گفتم دنبال کردن شیهچی درسته! من اون رو از زمان فیلم زامبیش دنبال کردم اون فیلمم ارتقا پیدا کرد! حالا دوباره این فیلمم ارتقا پیدا کرد. واقعا سود زیادی کردم!»
«درسته؟ واقعا این اولین ارتقاش نیست؟»
«فکر کنم ژائوجینهوا ناخواسته به شیهچی تو این فیلم کمک کرد. اگه ژائوجینهوا و یوجینگ نبودند، ارتقا غیرممکن بود. درسته اون وقت بازیگرا فقط درباره کمپ خواهر کوچیک میدونستند و باید بین خواهرا میانجیگری میکردند تا به منافع خودشون برسند. خواهر بزرگ، آخر کار ترسید و پاداش کمپش رو تغییر داد. این نشون میده جا برای مذاکره خیلی زیاده...»
«به نظرم اگه کسی کمپ حیوونا رو پیدا نکنه، مشکلی نیست. تا وقتی تعادل حفظ بشه و قدرت بین خواهرا مشابه باشه، اونا مشغول زد و خورد با هم میشند و نمیتونند کاری با بازیگرا داشته باشند. اونا از بازیگرا خواستند که براشون دندون و عضو پیدا کنند. یه دندون به خواهر بزرگ بدید، بعد یه عضوم به خواهر کوچیک بدید. این خوبه. حیوونا چندبار میتونند بکشند؟ برای اونا فقط باید منو رو پیدا کنی تا از حیوونا دور باشی. این همون طوریه که یه مزایا بیشتر از معایب باید به نظر بیاد.»
«آه، چه ایده خوبی؟ ژائوجینهوا و یوجینگ واقعا دردسرای زیادی به وجود آوردند!»
«هیهی، بعدا نصیحتت میکنم. روندش خیلی جالبه، اما چطور پسرم چی تونست اینقدر عالی به نظر بیاد و چنین پایان عالی رو اجرا کنه؟»
«آره!»
زیر کارت نارنجی در صفحه بزرگ، مقدمهای وجود داشت: خانه متروکه 1552 کارت نارنجی. کیفیت فوقالعاده.
مزایا: چرخش و بازگشت ستاره شیهچی در برابر آسمان، فداکاری نقشهای فرعی و همکاری ضمنی، محرک سخت و خطرناک رویارویی کمپها، فراز و فرودهای فراوان. ریتم فشرده و فضای پرتنش. مضامین بدیع و پایانی موفق.
معایب: بعضی جاها طرح عمدا تحت فشار قرار گرفته و زمان آن کمی طولانی است. کاستیهای دیگر درباره تفاوت ایدهها میباشد که در اینجا مورد قضاوت قرار نمیگیرد.
کتابهای تصادفی
