فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 4

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

[ساده‌لوح بودم، معلوم شد فکر می‌کرد اگه بازم فحش بده باحاله، پس دو بار فحش داد...]

[شخصیتش، هاهاهاها.]

[این خیلی گستاخانه‌س، اون باید جدی برخورد کنه. حتی اگه یه‌کم توانا باشه، می‌تونه کارگزارش رو آزرده کنه؟ از این گذشته، به استثنای فیلم مبتدی‌ها، فیلم‌های بعدی توسط کارگزار انتخاب می‌شن. چی میشه اگه کارگزارش اون رو به یه فیلم جهنمی بفرسته؟]

[تازه کارگزار می‌تونه با فرستادن پیام به بازیگرهای توی فیلم کمک کنه. حالا ژو تانگ احتمالا دیگه بهش اهمیت نمیده.]

[ژو تانگ همیشه از تازه‌کارها سو استفاده می‌کنه. ژو تانگ اسمی از آخرین تازه‌کار تا لحظه مرگش نبرد.]

[چرا باید تحملش کنه؟ چه تازه‌کار جالبی. حیف که زود می‌میره.]

[کی به ژو ون قولی می‌ده؟ هنوز پخش زنده‌س. ژو تانگ یه احمقه.]

***

تعداد طرفداران به آرامی افزایش یافت و در عرض چند دقیقه از 50 نفر گذشت.

شیه‌چی استدلال کرد که درست مثل دنیای واقعی، مخاطبان فیلم‌های بی‌کیفیت باید کم‌تر باشند، بنابراین هرچه کیفیت بالاتر برود، تعداد طرفداران سریع‌تر رشد می‌کند.

همان موقع پیامی از طرف اَپ رسید:

[پیشرفت داستان بروزرسانی شده است. همۀ بازیگران قرارداد را امضا كرده‌اند. حال از بازیگران خواسته می‌شود كه به دفتر برگردند تا منشی آن‌ها را با وظایفشان آشنا کند.]

شیه چی طبق دستور به دفتر برگشت.

یان‌جینگ احساس کرد او خود شیه‌چی است و با خوشحالی به طرفش دوید. سپس گویا چیزی به فکرش رسید و ناگهان ترمز کرد. شیه‌چی با دیدن این‌که او هر لحظه امکان داشت زمین بخورد، بلافاصله دستش را دراز کرد تا کمکش کند. تنها بازوی یان‌جینگ را لمس کرده بود که احساس کرد یان‌جینگ دارد می‌لرزد.

شیه‌چی کمی متعجب شد: «ازم می‌ترسی؟»

اما او که بلایی سر یان‌جینگ نیاورده بود؟

یان‌جینگ مظلومانه گفت: «تو با یه لحن بی‌احساس و وحشیانه بهم گفتی که لمست نکنم.»

شیه‌چی لحظه‌ای ماتش برد و سپس به دور از چشم یان‌جینگ لبخند شادمانه‌ای زد.

سعیش را کرد تا قیافه‌ای بی‌احساس به خود بگیرد: «هوم. من اون رو گفتم.»

همین که یان‌جینگ می‌خواست جواب بدهد، تازه‌کارها با ژو ون عبوس مواجه شدند و ناگهان فریاد زدند: «صورتت چی شده برادر ژو؟»

صورت ژو ون حالا مانند کلۀ خوك متورم و مثل پیاز بنفش شده بود. تیرگی های سیاه-آبی‌ای دور چشمانش بود، گوشه‌ی دهانش پاره شده و هر از گاهی خون از آن بیرون می‌زد.

تازه‌کارها بلافاصله برای ابراز همدردی دروغینشان جمع شدند.

صورت ژو ون کبود بود و چشمانش به تلخی به شیه‌چی بی‌تفاوت خیره شده بودند. از این گذشته، او هنوز آبرویش را می‌خواست پس فقط می‌توانست بگوید: «توی دستشویی با یه روح روبه‌رو شدم.»

همه ناگهان وحشت‌زده شدند و مانند ملخ درون ماهیتابه بالا و پایین پریدند.

«روح! واقعا یه روح وجود داره! توی طول روز بیرون اومد. چی کار باید بکنیم؟»

شیه‌چی که به نظر سرگرم شده بود هوا را با فشار از بینی‌اش خارج کرد.

ژو ون آن را شنید و چهره اش داغان‌تر شد. داشت از عصبانیت می‌لرزید اما از قدرت شیه‌چی واهمه داشت. جرات نمی‌کرد تلافی کند و حتی می‌ترسید تازه‌کارها متوجه چیزی بشوند.

یان‌جینگ مخفیانه آستین پیراهن شیه‌چی را کشید و با نگرانی گفت: «برادر شیه، مگه همین الان نرفتی دستشویی؟ با روح مواجه شدی؟ حالت خوبه؟»

شیه‌چی بی خیالانه گفت: «نه، من دست و پا چلفتی‌ام، اگه با یه روح مواجه شده بودم الان باید جنازه‌م رو جمع می‌کردین. چطور می‌تونستم مثل بازیگر ژوی باتجربه زنده بیرون بیام؟»

«درسته.» یان‌جینگ موافقت کرد.

ژو ون آن‌قدر عصبانی بود که پشتش را به او کرد.

سپس منشی بی‌صبرانه صدایشان زد: «با من به آسانسور بیاین تا وظایفتون رو بهتون بگم.»

آن دو به سرعت دنبال...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی