فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همترازی با خدایان

قسمت: 99

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

اورفا به یو وون توضیح داد: «برای بیدار کردن لاک‌پشت نیازه که به شکمش حمله‌کنید. جایی که جزیره شکل گرفته لاک بیرونی اونه و نمی‌تونی با ضربه زدن بهش صدمه‌ی خاصی وارد کنی. لاک اون به اندازه‌ای محکمه که حتی اکثر افراد رتبه‌دار هم نمی‌تونن روش خراش بندازن.»

یو وون به حرف‌های او اضافه کرد: «و برای هدف گرفتن شکمش باید به دریا بزنم.»

«دقیقا. که اتفاقا یه‌جور خودکشیم هست.»

دریای طبقه بیستم بزرگترین سیاه چال برج بود. هیولاهای بی شماری در آب‌های آن زندگی می‌کردند و درون آن بیشتر از ماهی، هیولا وجود داشت.

با این حال اورفا به یک بازیکن و نه یک رتبه‌دار، می‌گفت که وارد این آب‌ها شود.

اورفا پرسید: «فکر می‌کنی که بتونی انجامش بدی؟»

یو وون بدون حتی ذره ای تردید پاسخ داد: «بله، می‌تونم.»

اورفا پس از شنیدن این حرف لبخند زد، اعتماد او به یو وون، با این پاسخ گستاخانه‌اش بیشتر شد.

اورفا ادامه داد: «روی شکم لاک پشت، نشانی وجود داره که شبیه تلاقی بین خورشید و ستاره‌هاست. این مهر لاک پشت دریاییه و دلیلی باعث میشه بتونه به عنوان یک جزیره عمل کنه.»

«پس اگر مهرش رو بشکنم آزمایش واقعی شروع می‌شه؟»

اورفا با چهره‌ای جدی پاسخ داد: «درسته. و لحظه‌ای که لاک‌پشت دریایی کاملاً خودش رو نشون بده، دشواری آزمون تا اندازه‌ی زیادی تغییر می‌کنه.»

یو وون سرش را به نشانه‌ی تایید تکان داد. این یک موضوع آشکار بود.

«چون پاداشش سنگ دریاست، درست میگم؟»

«همینطوره. دشواری آزمون هم اصلا شوخی بردار نیست. حتی ممکنه که ازت بخواد که لاک‌پشت دریایی رو شکست بدی.»

هر چقدر هم که این موضوع مضحک به نظر می‌رسید، باز هم یکی از احتمالات موجود بود.

آزمایش‌ها در برج بر اساس «پاداش‌هایی» بود که با «سختی‌‌هایشان» مطابقت داشت. هر چه سختی آزمون بیشتر بود، پاداش‌ آن نیز ارزشمندتر می‌شد. این بدان معنی بود که اگر می‌دانستید چقدر پاداش نهایی خوب و بزرگ است، می‌توانستید تا حدودی سختی آزمون را هم بسنجید. "سنگ دریا" هم یک آیتم بسیار گران‌بها بود.

«و زمانی که این اتفاق رخ بده، الیمپوس دیگه نمی‌تونه در آزمون دخالتی بکنه. چون دیگه آزمون توسط اون‌ها نظارت نمیشه و خود شخص مدیر ناظر اصلی برنامه میشه.»

«ولی مطمئنی که اصلا تلاشی برای دزدیدن اون نمی‌کنن؟»

اورفا گفت: «عمراً اگه ما همینطور بیخیال بشینیم و تماشا کنیم.»

این همان چیزی بود که یو وون می‌خواست بشنود.

اورفا مشتش را گره می‌کرد و مردم خود او را صلح طلب می‌نامید، اما همه اینها برای بقای غول‌ها بود. برای مردمش، اورفا حاضر بود حتی کارهایی فراتر از مبارزه کردن را هم انجام دهد.

یو وون با تکان دادن سرش که از قول غول‌ها برای ایمن نگه داشتن او راضی بود، گفت: «شنیدن این حرف باعث دلگرمیه.»

و این قولی بود که یو وون می‌دانست اورفا به آن عمل خواهد کرد زیرا نمی‌خواست سنگ به دست پوسایدن بیوفتد.

«اما...» یو وون هنوز یک سوال در سرش داشت: «تو از کجا همه این مسائل رو می‌دونی؟»

یو وون فقط می‌دانست که اورفا از محل کلید شروع آزمون خبر دارد ولی اصلا متوجه نمی‌شد که چرا تا این اندازه اطلاعاتش دقیق است.

اورفا در حالی که خاطرات گذشته را یادآوری می‌کرد، گفت: «به‌خاطر اینکه من کسی بود که اون لاک‌پشت رو بزرگ کردم و در آخر سنگ دریا رو داخل بدنش قرار دادم.»

* * *

[شما به دلیل نداشتن شرایط مورد نیاز، به‌اجبار از آزمون خارج شدید.]

این پیامی بود که در جزیره، همه به‌طور همزمان دریافت کردند.

سوتار، غول‌ رتبه‌دار، به مناظری که ناگهان تغییر کرده بودند نگاهی انداخت. جزیره تریتون، محل آزمون، اکنون در دوردست‌ها قرار داشت.

با این تفاوت که آن دیگر یک جزیره نبود.

«وووااااااااااااووووو-!!»

فریاد بلند آنقدر قوی و بلند بود که می‌توانست در ابرها سوراخ کند. این فریاد موجودی بود که تقریباً 10 کیلومتر طول داشت.

هاله‌ی این موجود به اندازه‌ي قدرتمند بود که حتی سوتار هم تحت فشار قرار داشت.

سوتار فقط یک لاک‌پشت به این بزرگی می‌شناخت. او با خودش فکر کرد: لاک‌پشت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همترازی با خدایان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی