همترازی با خدایان
قسمت: 56
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
لرزش-
قله کوه بهشت لرزید.
جاریونگ هم از شدت آن لرزید. او گفت:« لرد مشت خیلی عصبانی به نظر میرسه.»
«بدون توجه به این واقعیت که اهریمن بهشتی از اون پسر حمایت میکنه، فکر میکنم که قصد داره به طور کامل حریفش رو له کنه.»
هاموک که در کنار جاریونگ ایستاده بود، به یکی از قلههای کوه بهشت نگاه کرد.
لرد مشت تهاجمیترین لرد در میان چهار لرد بود. طبیعی بود که قبل از مبارزه بدنش را گرم کند، اما این بار حس دیگری در ضرباتش آمیخته بود.
«با اینکه حریفش هنوز یه بچه است.»
«چیه، میخوای بگی که من از یه بچه شکست خوردم؟»
«هاهاهاها-»
هاموک به سوال جاریونگ با صدای بلند خندید. او دوئل بین جاریونگ و یو وون را به یاد آورد.
«حق با توئه، اون یه بچهی معمولی نیست.»
«کسی که تازه به طبقه 10 صعود کرده، چطوری میتونه اینقدر قوی باشه؟»
«اون ممکنه که اساساً با ما متفاوت باشه.»
«اما حتی اگه اون واقعا هم یه خون خالص باشه...»
جاریونگ و هاموک هر دو بازیکن بودند. با وجود اینکه آنها دیگر از بالا رفتن از برج منصرف شده بودند، اما در یک نقطهی زمانی به دلیل وجود خون خالص قلمرو رزمی در کانون توجهات قرار گرفتند.
اگرچه آنها نمیتوانستند با خون خالصهایی از اصناف غول پیکری مانند اولیمپوس، قلمروی آسمانی یا آزگارد مقایسه شوند، اما کاملاً به منشاء خود افتخار میکردند.
با این حال...
«این تفاوت بیش از حد بزرگ نیست؟»
جاریونگ دوئل خود مقابل یو وون را به یاد آورد. اما، نه، این یک دوئل نبود. این یک اقدام خشونت آمیز یک طرفه بود.
حتی با وجود اینکه او اکثر محدودیتهایی که بهخاطر مجازات برج بر او وارد شده بود را به دلیل ایجاد شدن یک ماموریت کنار گذاشته بود، جاریونگ در یک لحظه توسط یو وون نابود شد.
هاموک به وضوح آنچه را که در آن زمان اتفاق افتاد به خاطر میآورد. با وجود اینکه او به اندازه جاریونگ غافلگیر نشده بود، اما هنوز هم کاملاً اعجاب انگیز بود.
«خب چی فکر میکنی؟»
بــــــــام!
غرش-
زمین دوباره لرزید. تنها یک ضربه از سوی پادشاه مشت توانست قله کوه بهشت را تکان دهد. و با هر ضربه، مانا در هوا متراکمتر میشد و به ناحیه مرکزی فرقه اهریمن بهشتی سرریز میشد.
«بهنظرت اون میتونه دربرابر چنین قدرتی مقاومت کنه؟»
جاریونگ هنوز میتوانست موج ضربهی لرد مشت را در سراسر بدن خود احساس کند، حتی پس از اینکه صدا فروکش کرد. حتی اگر او فرضا هم ضعیفترین فرد در بین چهار لرد باشد، او یک رتبهدار واقعی و قدیمی بود.
مهم نیست که یک نفر چقدر ماهر باشد، مقاومت در برابر سه تکنیک لرد مشت، که زمانی به بالای برج رسیده بود، بسیار دشوار است.
«مطمئن نیستم.»
جاریونگ طولانی و سخت در مورد آن فکر کرد.
یو وون و لرد مشت، یک آزمون بی پروایانه که در آن باید سه تکنیک یک رتبهدار را تحمل میکرد...
«بهنظر من...»
* * *
خورچ خورر-
جویدن-
یو وون برای مدتی مواد دارویی را جوید. طعمهای تلخ مختلف دهانش را فرا گرفت. او فکر کرد شاید باید مقداری عسل با خودش میآورد، اما اینکار فقط قدرت دارویی مواد را ضعیف میکرد.
«بووووع -»
یو وون تقریباً بعد از چند بار استفراغ، خوردن مواد دارویی را متوقف کرد.
«این کار خیلی نفرت انگیزه...»
با خودش فکر میکرد که احتمالا زخمی شدن با شمشیر هم از این کار احساس بهتری داشته باشد. یو وون هرگز تصور نمیکرد که این همه طعم تلخ متفاوت وجود داشته باشد. و با وجود اینکه در زندگیاش انواع مواد مخدر را امتحان کرده بود، هرگز به این اندازه در یک دور چیزهای حال به هم زن نخورده بود.
[شما گیاه شاخدار را مصرف کردید.]
[مقاومت شما در برابر سموم، به مدت 24.1 ساعت به مقدار کمی افزایش مییابد.]
[شما ریشه ستاره سمی را مصرف کردید.]
[مقاومت شما در برابر سم به مدت 24.4 ساعت افزایش مییابد.]
[شما گل بانچوک را مصرف کردید.]
[شما در برابر 98 نوع سم به مدت 45.7 ساعت مقاومت به دست آوردید...]
مواد دارویی و پادزهرهای بی شماری توسط فرقه اهریمن بهشتی ایجاد شده بود. یو وون بعد از خوردن آنها تا زمانی که شکمش سیر شد، ظاهری ناخوشایند داشت. معده او اکنون از اثرات همه مواد مختلف دارویی درد م...
کتابهای تصادفی

