همترازی با خدایان
قسمت: 17
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
سوروترا به نوک شمشیر یو وون خیره شد. شاید از سر عصبانیت ولی اسکالهایی که به یو وون حمله میکردند متوقف شدند.
«گفتی میخوای من رو شکست بدی؟»
ووووووووووش!
آسمان قرمز از عصبانیت سوروترا لرزید. زمین داغتر از پیش شد و زبانههای آتش به شکل دیوانه واری به فوران درامدند.
سوروترا مطمئناً به اندازهی زمان رگناروک قدرتمند نبود ولی باز هم یک شیطان و یکی از نوادگان غولها بود. این قدرت فردی بود که دنیاها را به نابودی میکشاند.
«چه کلمات سبک سرانه و احمقانهای.»
علیرغم غرق شدن در خشم، سوروترا از تخت خود پایین نیامد اما در عوض، باز به نگاه سنگینش به یو وون ادامه داد و گفت: «انسان احمق. اول به فکر زنده موندن خودت باش.»
بوووم!
پوووووووووش!
خشم سوروترا فروکش کرد و دوباره کنترل اسکالها را بهدست گرفت تا دوباره شروع به حرکت کنند.
یو وون سرش را خاراند چرا که میدانست چنین اتفاقی خواهد افتاد. امکان نداشت که سوروترا خام چنین تجریک سادهای شود.
«واقعا حال نداره خودش بیاد اینجاا مگه نه...»
سوروترا یکی از محدود شیاطینی بود که میتوانست خشم خودش را کنترل کند. او ۱۷۶مین فرزند سوت بود. فرزندان او هر چه بیشتر میشدند، مقدار کمتری از قدرت پدرشان را به ارث میبردند. وضعیت سوروترا هم دقیقا به همین شکل بود. با این حال سوروترا هنوز هم به عنوان یک شیطان خطرناک شناخته میشد که شخصیت شدیدا محتاطی دارد. او تنها در نبردهایی ظاهر میشد که از پیروزی در آنها مطمئن بود و هرگز به سمت نبردهایی که میدانست در انتها چه نتیجهای برای او دارد نزدیک نشده بود.
«بیا ببینیم چقدر میتونی اینجا دوام بیاری.»
و امروز هم سوروترا به همان محتاطی همیشه بود. چه بسا بهخاطر ردای پایرومنسی بیش از همیشه احساس ناراحتی میکرد ولی سوروترا میدانست که یو وون فرد سادهای و ضعیفی نیست.
حالا دیگر یو وون هیچ چارهای بهجز اینکه خودش به سوروترا نزدیک شود نداشت.
«تو از اونایی که همش حرف میزنن و عمل نمیکنن، مگه نه؟»
یو وون پاهای خودش را جمع کرد و با پرشی بزرگ، به مرکز اسکالها حملهور شد.
×××
وووش~
یو وون چرخشی کرد و با ایجاد یک شتاب در انتهای شمشیرش، آن را طوری به حرکت دراورد که فرد را به یاد حرکت فرفره میانداخت.
بریدن!
یو وون در یک آن، شش اسکال را نابود کرد.
بوووم، بوووووووم!
موجی از انفجارهای پی در پی شروع به رخ دادن کردند و دود غلیظی اطراف یو وون را فرا گرفت.
فوووووش
از درون دود، یو وون در حالی که سپر بزرگ ضد جادویش را در دست داشت بیرون پرید.
سپر ضد جادو مقاومت جادویی بسیار خوبی داشت و 20.000 امتیاز هزینه برداشته بود.. این یکی از مواردی بود که یو وون به صورت بهخصوصی برای محافظت از خود در این مبارزه خریداری کرده بود.
خوشبختانه انفجار اسکالها چندان کشنده نبود. یا بهتر بود بگوییم، آنها معمولاً کشنده بودند، اما آیتمهایی که یو وون خریداری کرده بود در محافظت از او بسیار موثر بودند.
با این حال، مسئلهی اصلی زمان بود. در چنین مبارزههای فرسایشی و طاقتفرسایی، حتی کوچکترین آسیبها هم به مرور میتوانند آسیبهای جدی و بدی به طرفین وارد کنند. به همین دلیل بود که یو وون برای محافظت از خود به چیزی بیش از ردای پایرومنسی نیاز داشت.
[سطح شما افزایش یافت.]
[چابکی شما 1 واحد برابر افزایش یافت.]
[ساختار بدنی شما 1 واحد افزایش یافت.]
[قدرت مقدس شما ۱ واحد افزایش یافت.]
یو وون با خودش فکر کرد که شنیدن این صدا هیچوقت خسته کننده نمیشود و همیشه دوست داشتنیست. پس از دو ساعت مبارزه، او سه بار سطحش افزایش یافته بود و مقدار آمار به دست آوردهاش نیز بد نبود. ساختار بدنیاش، که در حال حاضر یک مورد شدیدا ضروری بود و قدرت مقدس که سخت ترین آمار برای افزایش بود. هر دو افزایش یافته بودند.
از آنجایی که اسکالها هیولایی بسیار سطح بالاتر از چیزهایی بودند که معمولاً در طول مراحل آموزشی آموزش با آن روبر...
کتابهای تصادفی



