رز چینی
قسمت: 1
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
رز چینی – فصل 1
آرتور[1]، محکم درب را باز کرد و وارد دفتر ادارهی تحقیقات فدرال شد. چرخش پنکهها و غژغژ کردنشان جو را سنگین و رسمی کرده بود و فضای اتاق پر از بوی جوهر، کاغذ و دستگاه چاپ شده بود. همه خیلی جدی و منظم کار میکردند و مردان اداره چنان کت و شلوارهای مشکی و یکسانی به تن داشتند که انگار همگی همین الان از یک کارخانهی مشترک تولید شده بودند. آنها از پیشرفتهترین کامپیوترها استفاده میکردند و آرتور با دیدنشان مملو از حس تازگی و اشتیاق شد.
آرتور ناگهان به خودش آمد و بالاخره پذیرفت که واقعا پایش را در ادارهی تحقیقات فدرال یا اِفبیآی [2]– فرمانبردار مستقیم از وزارت دادگستری؛ قلب قُوهی مجریهی آمریکا؛ دست راست رئیس جمهور و جایی که در تاریخ به شاخهی حکومت فدرال ایالات متحده مشهور است، گذاشته.
حتی گرد و غبارهای داخل دفتر هم متکبرانه در سرتاسر اتاق حرکت میکردند.
به عنوان یک تازه وارد، آرتور نمیتوانست جلوی دستپاچگی خود را بگیرد، چون به سختی و محتاطانه راهی برای ورود به واحد تحقیقات جنایی که قرار بود گزارش خود را به آن دهد، پیدا کرده بود.
دو بار به درب ضربه زد تا بالاخره یکی جواب داد و به او گفت که وارد شود.
مردی که حدودا 40 ساله به نظر میرسید سرش را از پشت کوه پروندهها بالا آورد. چهرهای بسیار جوان اما موهای خاکستری رنگ داشت و عینک روی بینیاش عملاً درحال افتادن بود.
آرتور رزومهی خود را ارائه داد:«سلام آقای استیوِن[3]، من نیروی تازه استخدام شده هستم، آرتور برل[4].»
کارآگاه استیوِن درحالی که عینکش را برمیداشت و در جیب جلویی کتش قرار میداد، لبهایش را به هم فشرد و چهرهای جدی به خود گرفت. آرتور بعد از دیدن بیتوجهی او، ناخودآگاه از اضطراب شانههایش را به عقب کشید، سرش را بالا گرفت و خود را مجبور کرد که خونسردیاش را حفظ کند.
استیون مستقیماً پروندهای را به او داد و درحالی که سرش را به نشانهی رضایت تکا...
کتابهای تصادفی

