پادشاه ابعادی
قسمت: 117
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 117: مالک ساختمان یک میلیارد وون شدن! (2)
عصر روز بعد، او وارد هوامونگ شد.
کانگجون در طبقه 48 ساختمان دلتا بود، نه ساختمان یوگانگ. مشاور نظامیش کایرون با حالتی هیجان زده به کانگجون سلام کرد.
«ارباب! تبریک میگم! ماه سرخ ناپدید شده، اما زمین هوامونگ حالا تو دستای شماست!»
قلب کانگجون پس از شنیدن سخنان کایران به شدت میتپید.
کرایه ماهیانه 250000 وون بود زمانی که او در یک اتاق کوچک و تنگ گوشیوون زندگی میکرد.
سپس او به فرمانروا تبدیل شد، برای زنده ماندن تلاش کرد و جونگ کوانگ هیون را به زمین زد.
جونگ کوانگ هیون به جهنم کشیده شد اما سپس هاردیس، دشمن کانگجون، با ارتش بزرگی به ساختمان یوگانگ حمله کرد.
در آن زمان ماه سرخ ظاهر شد.
حالا ماه سرخ رفته بود.
در این بین، کانگجون یکی از 12 فرمانده ارشد ارتش و فرمانروای مطلق زمین هوامونگ شد.
اکنون، او فرمانروای مطلقی بود که میتوانست بر همه فرمانروایان زمین هوامونگ فرمان دهد.
او نمیتوانست احساس آرامش کند.
کایران با ابراز خوشحالی ادامه داد:
«بیشتر از همه، من از اینکه ارباب به اندازه کافی قویه که بتونه دومین پادشاه شیطان رو شکست بده، متعجبم. من فکر میکنم که شما میتونید به قلمرو تعالی برسید. من هرگز تو زندگیهای قبلیم ندیدم که کسی متعالی بشه.»
کانگجون لبخند زد.
«نمیدونم چه زمانی، اما قطعاً متعالی خواهم شد.»
سپس چشمان کایران در حالی که صحبت میکرد برق زد.
«من مطمئن نیستم، اما ارباب ممکنه فرمانروای بُعدی بشه.»
«فرمانروای بعدی؟ اون چیه دیگه؟»
«یعنی دقیقا عین خود کلمهش، فرمانرواهایی که میتونن روی ابعاد حکومت کنن. فقط یه فرمانروای متعالی میتونه حکومت کنه.»
«چرا چیز خوبیه؟»
«فرمانروای بعدی باعث ترس میلیونها دزد دریایی در تمام بعدها میشه. حاکمیه که با قدرت اسرارامیز بعد از متعالی شدن قویتر میشه.»
کانگجون شگفت زده شد.
«منظومه ابعادی چیه؟ چند جهان خارج از زمین هوامونگ وجود داره؟»
کایران سرش را خاراند و گفت.
«متاسفم، اما چیز بیشتری نمیدونم. من در هوامونگهای زیادی بودم اما هرگز اون هوامونگها رو ترک نکردم. حتی نمیتونم تو خواب ببینمش مگر اینکه متعالی یا نزدیک به متعالی باشم.»
«متوجه شدم. اولویت اول من متعالی شدنه.»
«درسته! از این به بعد، ارباب باید تو زمانایی که من نیروهام رو بالا میبرم، روی متعالی شدن متمرکز کنید.»
کانگجون لبخند زد.
«پس من پایگاه رو به تو میسپرم، کایران.»
«به من بسپر ارباب. ساختمان دلتا به قویترین قلعه در زمین هوامونگ تبدیل میشه»
کایران با اطمینان لبخند زد.
پس از مدتی، کانگجون وارد مقر ارتش دفاع هوامونگ زمین شد.
برای دیدار با فرماندهان ارشد بود.
«سلام، لوکان.»
لحن بینهایم نسبت به قبل تغییر کرده بود. حتی یکی از فرماندهان ارشد هم درجه با او هم اکنون با احترام رفتار میکرد.
نه فقط این، مادون، لیگاس و سایر فرماندهان ارشد همگی رفتاری بسیار محترمانهای نسبت به کانگجون داشتند.
به این خاطر بود که رتبه کاملاً بر اساس مهارت تعیین میشد.
واضح بود که همه میدانستند کانگجون با دومین پادشاه شیطان جنگیده است.
او احساس ناخوشایندی داشت اما به سرعت با آن سازگار شد.
به هر حال، او رینکار را جایی ندید.
«دوازدهمین فرمانده کجاست؟»
بینهایم با حالتی تلخ گفت.
«رفتش.»
«رفت؟»
«دقیقتر. همه اینطور فرض کردن چون اون تو هیچ جای زمین هوامونگ دیده نشده.»
در آن لحظه کانگجون آ...
کتابهای تصادفی

