فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 73

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 73: مشهور شدن (2)

شبیه فیلمی بود که باید در آن با پادشاه شیطانی بیعت می‌کرد.

-لعنت! قراره همینجا بمیرم.

کانگ‌جون با تلخی فکر کرد.

اگر می‌دانست پادشاه شیطانی دوم اینجاست هیچوقت به اینجا نمی‌آمد.

حل کردنش فقط 300 امتیاز داشت. واقعاً که فرماندهان دیوانه بودند.

«صبر کن!»

کانگ‌جون ناگهانی سرش را تکان داد.

چیز عجیبی بود. آیا فرماندهان واقعا دیوانه بودند؟

وضعیت باید یکی از این دو مورد می‌بود.

اگر فرماندهان واقعا دیوانه نبودند چه؟ آن وقت پادشاه شیطانی دومی که روبرویش بود واقعی نبود.

به عبارتی دیگر، ارزش 300 امتیاز را داشت.

علاوه بر آن، یک مأموریت هم داشت. سیزدهمین مأموریت از او خواسته بود که ارباب غول را نابود کند.

امکان نداشت مأموریت قلابی باشد.

«یعنی این یکی تقلبیه؟»

اگر نوعی جادوی گیج‌کننده بود چه؟

اگرچه امکان هم نداشت جادوی گیج‌کننده باشد. اگر بود به‌خاطر حلقه ویورن از آن در امان می‌ماند.

پس او کسی نبود جز پادشاه شیطانی دوم واقعی. با این حال، نمی‌توانست پادشاه شیطانی دوم باشد.

تا حدودی گیج شده بود.

«نمی‌دونم.»

کانگ‌جون دندان‌هایش را به هم فشرد.

حتی اگر پادشاه شیطانی دوم هم بود اهمیتی نداشت.

نمی‌توانست بعد از اینکه تصمیم گرفته بود تسلیم نشود، همانجا بنشیند و بمیرد. باید می‌جنگید، حتی اگر به معنای مردن بود.

در همان حال ارباب غول به کانگ‌جون نزدیک‌تر شده بود.

ارباب غول با وجود نیرویی که از او خارج می‌شد مثل یک گربه، پنهانی نزدیک‌تر شده بود.

حالا فقط چند قدم کافی بود تا به نزدیکی کانگ‌جون برسد.

تا آن زمان، کانگ‌جون از شدت ناراحتی نگاهی رو به پایین داشت. لبخند رضایت بخشی روی چهره ارباب غول نقش بست. وقتش بود که کانگ‌جون را دو دستی بگیرد.

با این حال، کانگ‌جون منتظر این لحظه بود و به جلو خزید.

شمشیرش در فضای جلویش تکان می‌خورد.

مهم نبود اگر حمله‌اش نتیجه‌ای نداشت. نمی‌توانست فقط بنشیند و بمیرد. باید ضربه می‌زد.

«برش بهشتی!»

کانگ‌جون بی‌درنگ از مهارتش استفاده کرد.

فلاش!

همان لحظه سردرگمی در چشمان ارباب غول موج می‌زد. با عجله به عقب پرید اما شمشیر کانگ‌جون سریع‌تر بود.

سوکوک! فلاش! سوکوک!

شمشیرش درخشید و سر ارباب غول روی زمین افتاد.

و سپس بدنش با آشفتگی به جلو دوید.

کونگ کونگ کونگ! هوینگ هوینگ هوینگ!

با اینکه سری نداشت، دستانش دقیقا به جایی که کانگ‌جون بود مشت می‌زدند. پای بزرگش را روی زمین کوبید و زمین را لرزاند.

کونگ!کونگ!کوااانگ!

«آخ!»

موج شوک، سلامت کانگ‌جون را کاهش داد.

سلامت:810/704

«لعنت! چی شد؟»

یعنی مبارزه نهایی می‌خواست؟

سرعتش مثل باد بود، پس باید به خوبی دقت می‌کرد.

هوینگ هوینگ هوینگ! کونگ! کواانگ!

کانگ‌جون از تمام حملات شدید جاخالی داد و به آرامی واکنش داد. شمشیر او از ساعد و پاهای ارباب غول رد شد.

چواک! چواک! چواک!

از مهارتی استفاده نکرد ولی هنوز داشت ضربه می‌زد. شمشیر کانگ‌جون بدن ارباب غول را وحشیانه تکه تکه کرد.

چواک چواک چواک!

قابلیت جذب سلامت شمشیر ارباب خون‌آشام فعال شد.

سلامت:810/810

سلامتی که بابت موج شوک از دست داده بود را بازیافت.

از طرف دیگر، بدن ارباب غول داشت رفته رفته قدرت خود را از دست می‌داد.

سرعتش کم شد و لحظه‌ای ایستاد.

«یه فرصت!»

کانگ‌جون نمی‌توانست این فرصت را از دست بدهد. شمشیرش برق زد.

فلاش!فلاش!

آخرش بود. پاهای ارباب غول بریده شدند و بدنش روی زمین افتاد.

«کوکوکوکوکو!»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی