پادشاه ابعادی
قسمت: 63
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 63 : تسخیر روح شیطانی (بخش سوم)
کانگجون متعجب شده بود. شگفت انگیز بود که به صورت خودکار به یکی از افراد در ارتشش پیوسته بود، همینطور که او پادشاه آویا بود.
هرچند، شگفت زدگی او نسبت به جانگ سو یون غیر قابل مقایسه بود.
قبل از اینکه میدان نبرد فعال شود، این پیام در روبروی او نمایان شد.
[با یک متحد بجنگید. پادشاه لوکان از ارتش دفاعی 439 اُم هوامونگ.]
پادشاه لوکان! او نمیتوانست این اسم را فراموش کند.
از آن جا که ماه سرخ طلوع کرده بود، لوکان موجودی بود که او بیشتر از همه ازش در ارتش 439 اُم بدش میآمد.
او هنوز خاطره شمشیر لوکان را در اولین اتاق تمرین فراموش نکرده بود.
از آن موقع، لوکان از تصورات او فراتر رفته بود.
هنگامی که او پیام ماموریت غول ارباب را دید فکر میکرد که غیرممکن است. او واقعا میخواست برود داد و بیداد راه بیندازد.
به همین دلیل بود که او در واقعیت به دنبال گزارشهای ارواح شیطانی گشت.
او میخواست که در مقابل لوکان برنده شود. او مجبور بود که تجربه کسب کند و سطحش را ارتقا دهد. با این حال او به لوکان برخورده بود.
«تو آویا هستی؟»
«تو لوکانی؟»
کانگجون عادی پرسید، اما جانگ سو یون با چشمهایی چالش بر انگیز به او خیره شد.
هرچند، آنها مجبور بودند که نگاهشان را دوباره به جلو برگردانند.
«کیکیکی!»
«کوکوکوک!»
آنها متوجه شدند که تعداد زیادی دشمن در حال حمله کردن هستند، بیشتر از 50 تا هیولای شاخکدار.
گذشته از آن، یکی از آنها دو یا سه برابر بزرگتر از بقیه بود و خیلی قوی بنظر میرسید.
در اولین جبهه نبرد ماه سرخ، یک نبرد با بیش از 100 هیولای شاخکدار رخ داده بود. هرچند، آن جا 40 پادشاه وجود داشت.
بنابراین، چهره جانگ سو یون ناگهان متعجب شد.
-یا خدا! چرا اینا اینقدر زیادن؟
حالا مشکل تقسیم تجربه نبود.
خوشبختانه، میتوانستند زیردستانشان را در اینجا احضار نمایند.
اعتماد به نفس او بعد از فهمیدن این موضوع بالا رفت.
-حله. دهنشون رو سرویس میکنم.
او فورا زیردستانش را احضار کرد.
سوسو! سوسوسو.
پوست آبی. چهره یک مارمولک بود. بدن یک انسان.
هیولایی که مارمولک نامیده میشد.
5 هیولایی که توسط جانگ سو یون احضار شده بودند غولهای مارمولکی بودند. آنها دوبرابر بزرگتر ازمارمولکهای عادی بودند و از سربازان اصلی او برای گرفتن ساختمانها محسوب میشدند.
«مارو صدا زدید، ارباب؟»
«ارباب! مارو صدا زدید.»
جانگ سو یون سر تکان داد. او زرهای سفید پوشیده بود و نیزهای آبی در دست راستش داشت.
«جکل! حالا وقتشه که شجاعتت رو اثبات کنی.»
جکل در بین آنها قویترینشان بود. او به شاخکها لبخند زد.
«اونارو؟»
«آره. خدمتکارات رو صدا بزن که به حسابشون برسن.»
بعد از آن، بیشتر از 100 مارمولک ظاهر شدند.
آنها مارمولکهای نیزهدار بودند.
سپس 200 مارمولک مبارز با زره سنگین احضار شد.
اینها در کنار 100 مارمولک کماندار بود.
انرژی جادوی سیاه جانگ سو یون بعد از احضار آنها ته کشید و او یک معجون نوشید. یک معجون اندازه متوسط بود که 150 امتیاز انرژی جادوی سیاه را به یکباره برمیگرداند.
سوسوسو! سوسوسوسو!
بنظر میرسید که او قصد داشته نیروهایش را به رخ کانگجون بکشد. بعد از مارمولکهای شمن[1]، مارمولکهای درمانگر و بیش از 500 نیرو حاضر شده بودند که او احضار را متوقف کرد.
او تنها دو معجون انرژی جادوی سیاه نوشید. کارش تمام شد و به کانگجون خیره شد.
«پادشاه تمام نیازی به حرکت جلوی اینجور چیزا نداره، مگه نه؟ به من بسپرشون.»
او به پاسخ کانگجون گوش نداد و بلند فریاد زد.
«برید جلو و از بین ببریدشون!»
«بله، سرورم!»
«همه آماده باشن!»
«کوکیک! واه! از شرشون خلاص شید!»
«کوکیک! کوکیکیک! برای ارباب!»
تحت فرمان جکل، جوخههای مارمولک به سمت هیولاها دویدند.
هرچند، کانگجون یک سرباز هم احضار نکرد.
او حتی از زمانی که مرحله اول را در جبهه نبرد ماه سرخ انجام داد، قویتر شده بود.
او از آن زمان هفت سطح افزایش یافته بود!
گذشته از اینها، او با زره سنگین افسانهای غول ارباب مهجز شده بود و قلب غول ارباب آسیب برش بهشتی را افزایش میداد.
به بیانی دیگر، او به تنهایی آن قدر قوی بود که آنها را لت و پار کند.
نیازی نبود که با احضار نیرو خودش را به دردسر بندازد.
او تشخیص داده بود که بهتر است که...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب پادشاه ابعادی را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

