فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 37

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر ۳۷: راه حاکم ۴

«بهت رحم کنم؟»

»آ-آره. لطفا از جونم بگذر.«

رودیام با قیافه‌ای گریان ناله کرد. کانگ‌جون شوکه شده بود.

»تو الان می‌خواستی من رو بکشی. چرا باید اجازه بدم زنده بمونی؟«

»ت-تو بودی که به اینجا هجوم آوردی. م-من فقط از خودم دفاع کردم.«

حرف‌هایش اشتباه نبودند. اما، چهره کانگ‌جون همچنان سرد بود.

»پس باید دلیل مرگ خودت رو بدونی. من برای تصرف این مکان اومدم. برای اینکه اینجا قلمروی من بشه، باید تو رو بکشم.«

»ا-اگه از جونم بگذری زیردست وفادارت میشم. ت-تو صلاحیت این رو داری که ارباب من بشی.«

شانه‌های او عقب افتادند. چهره گربه فرسوده شده بود. رودیام واقعا رقت انگیز به نظر می‌رسید. اما در چشمانش نشانی از عزم دیده می‌شد.

کانگ‌جون به کایران نگاه کرد.

»کایران، اگه اون رو به عنوان زیردست خودم زنده نگه دارم، به نفع منه؟«

در این لحظه، ۱۰ گنوم در برابر او از ترس به لرزه افتاده بودند.

دو گنوم متوسط و هشت گنوم ضعیف‌تر. پس از آنکه کانگ‌جون رودیام را شکست داده بود، آن‌ها نیز دست از مقاومت کشیده بودند.

کایران جلو آمد و با لبخند زمزمه کرد.

»شانس بهمون رو کرده. باید اون گنج رو نگه داری.«

»اون یه گنجه؟«

»بیشتر گنوم‌های رده بالا ترجیح می‌دهن کشته بشن تا زیر دست دیگران. غرور اون‌ها خیلی قدرتمنده. همچین اتفاق عجیبی بخاطر جذبه شما اتفاق افتاده.«

»جذبه من؟«

»همینطوره. رودیام به کسی با جذبه کمتر از ۶ حتی نگاه هم نمی‌کنه.«

»جذبه من یکم بیشتره.«

»حالا که درموردش فکر می‌کنم، تعظیم در برابر شما به غرور من هم لطمه نمی‌زنه. شبح ارشد، هایون هم حتما همچین فکری می‌کنه. همه ما بخاطر جذبه بالا زیردستتون شدیم.«

قضیه از همین قرار بود.

کانگ‌جون هشت امتیاز جذبه داشت. مهم‌تر از همه، حلقه اژدهای شیطانی آپشن +۳ امتیاز جذبه به او اضافه می­کرد. این در مجموع می‌شد ۱۱ امتیاز جذبه.

به همین خاطر، او موفق شده بود کایران، هایون و اکنون رودیام را جذب کند. حتی با اینکه آن‌ها را شانسی پیدا کرده بود، بخاطر قدرت جذبه به او ملحق شدن بودند.

»هوهو، پس دلیلش اینه.«

لبخندی از سر رضایت بر چهره کانگ‌جون نشست.

داشتن قدرت، چابکی و هوش کمتر در برابر جذبه و شانس خوبِ بیشتر کاملا ارزشش را داشت.

کایران زمزمه کرد:

»بدست آوردن منابع با کمک یه گنوم پیشرفته خیلی راحت‌تر می‌شه. معدن‌های مخفی ممکنه پیدا بشن و می‌تونید تعداد کارگرها رو افزایش بدین. زیردست‌های رودیام هم طبیعتاً مال ما می‌شن.«

کایران به ۱۰ گنومی اشاره کرد که هنوز درحال لرزیدن بودند. راشین های غول و راشین‌های بزرگ هنوز جلوی آن‌ها ایستاده بودند.

کانگ‌جون ساکت ماند و یکبار دیگر درمورد آن فکر کرد، رودیام دوباره التماس کرد.

»من رو‌ قبول کن.«

]آیا میخواهید رودیام را به خانواده خود راه بدهید؟ بله/خیر[

]اگر رودیام به خانواده شما بپیوندد ماموریت ۶ به اتمام خواهد رسید.[

او بالاخره پیام را دریافت کرد.

کانگ‌جون می‌خواست مطمئن شود پذیرفتن رودیام شرط تکمیل ماموریت را نقض نمی‌کند. حالا دیگر دلیلی برای تردید کردن وجود نداشت.

کانگ‌جون سر رودیام را نوازش کرد و گفت.

»باشه قبول می‌کنم. از حالا به بعد، من رو ارباب صدا کن.«

چهره رودیام روشن شد.

»م-متوجه شدم، اونگ.«

»... اونگ؟ این گویش عجیب دیگه چیه؟«

»نشان افتخاره، اونگ. حالا که شما لرد من هستین از این نشان افتخار استفاده می‌کنم، اونگ.«

رودیام هروقت با کانگ‌جون صحبت می‌کرد کلمه احترام آمیزِ اونگ را آخر جملات خود اضافه می‌کرد.

]رودیام به خانواده شما ملحق شد.[

]رودیام به زیردست وفادار شما در دنیای رویاهای تهی تبدیل شد.[

پس از چند لحظه،...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی