پادشاه ابعادی
قسمت: 14
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۴: توانایی پول درآوردن (۲)
یک مرد تقریبا ۳۰ ساله در دفتر مدیر نشسته بود و رامن میخورد. او مدیر وون میونگچول بود.
«مدیر-هیونگ، اتاق ۴۱۳ الان خالیه؟»
«ت-تو دیگه کی هستی؟»
هرکسی اگر یک غریبه وارد اتاقش میشد عصبانی میشد. جدا از آن، به اتاق ۴۱۳ هم اشاره میکرد.
او هربار که وارد آن اتاق شده بود، یک روح دیده بود. هر زمان هم که مجبور بود آن اتاق را تمیز کند، هالهای سیاه و ترسناک دور تا دورش را میگرفت.
ـ من رو میشناسی؟
ـ کانگجون هستم، از اتاق ۴۰۶.
ـ عه؟ کانگجون؟ آره واقعا خودتی. نکنه سرت رو با یکی دیگه عوض کردی؟ واو، کلا شبیه یه نفر دیگه شدی. اون کلاهگیس رو از کجا خریدی؟ چقدر آب خورد برات؟
درحالی که به کانگجون خیره شده بود، با چهرهای حسودانه به او نگاه میکرد.
اینبار دفعهی دوم بود. تنها بلند شدن موهایش او را تبدیل به یک فرد کاملا متفاوت کرده بود. اما این اهمیتی نداشت. نباید اهمیتی میداد. چرا که سالهای گذشته بهخاطر موهایش خیلی آزاردیده بود.
ـ بگو دیگه، چقدر براش دادی؟
ـ اون رو فعلا بیخیال، بگید ببینم اتاق ۴۱۳ خالیه؟
ـ ا-اما برای چی؟
ـ میخوام یه قرارداد امضا کنم.
میونگچول ناگهان خشکش زد.
ـ برای چی؟ اتاق الانت راحت نیست؟ میتونم تو رو به یه اتاق دیگه منتقل کنم، مشکل خاصی هم نداره.
ـ نمیخوام کاملا برم داخلش، فقط میخوام بعضی چیزام رو بذارم توش.
ـ چی؟ دوتا اتاق؟ نکنه گنج پیدا کردی؟
میونگ با چهرهای متعجب به کانگجون نگاه انداخت.
حتی اگر پولی هم داشت، رفتن به یک ساختمان دیگر گزینهی بهتری بود تا اینکه دو اتاق را اجاره کند.
ـ به اندازهی کافی دارم. راستی، شنیدم کلی روحم توش هست، پس خوب تخفیف بده.
ـ از کجا دربارهی روح شنیدی؟
ـ پس واقعا روح داره.<...
کتابهای تصادفی


