پادشاه ابعادی
قسمت: 9
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
آغاز جدید (۱)
هویت واقعی آن موجود چه بود؟
اینچنین موجود عجیبوغریبی نمیتوانست در واقعیت وجود داشته باشد.
«کااااع! کیکیکیکی!!!»
با چماقی در دست، به سوی کانگجون هجوم برد …
وویژ! ووویژ!
او مجبور بود از آن در راهروی باریک، مدام جاخالی بدهد.
سپس کانگجون لبخند زد.
وایسا! نیازی به این کار نیست. من میتونم قدرتش رو جذب کنم.
قدرتی که در واقع جانیان و زورگویان را هدف قرار میداد؛ طبیعتاً این توانایی در اینجا مؤثر خواهد بود. کانگجون فوراً به میمون-موش نگاه کرد، اما یک پیغام غیرمنتظره، در انتظارش بود.
[هدف نامعتبر]
[انرژی جادوی سیاه نمیتواند جذب شود.]
چی؟ برای چی؟
چرا هدفش نامعتبر بود؟
اما حالا زمان نگرانی درباره چنین چیزهایی نبود. چماق با بیرحمی به طرف او میآمد.
کانگجون شتابان عقب رفت. سپس میمون-موش بهسرعت حرکت کرد و بهطرف او پرید...
بوووم!
درحالیکه به هوا پریده بود، چماقش را به زمین کوبید.
درهمانلحظه پاهای کانگجون به مچ دست میمون-موش که چماق را در دست داشت لگد زد. پای راستش به شکم میمون اصابت کرد.
پوع~
«کااع!»
میمون-موش جیغ کشید و عقب رفت.
«هه، مسئلهی خاصی نبود.»
علیرغم حالت کند بدنش، کانگجون هنوز هم یک تکواندوکارِ دان سوم بود. بهخصوص که حالا دو پا برای کار کردن داشت، پس دربرابر آن هیولای کوتوله، وضعیتش مناسب بود. او نمیتوانست انرژی جادوی سیاه را جذب کند، اما میتوانست مستقیماً به آن حمله کند.
«آآآآآآآ!»
سپس یک میمون-موش دیگر نیز از اتاق ۴۱۳ خارج شد.
ووویژ! وووف!
سیلی از ضربات چماق!
کانگجون عقب رفت و از آن دوری کرد .
میمون-موشی که بهطرفش پریده بود نیز به عقب برگشت.
یک نبرد، دو دربرابر یک!
کانگجون وحشتزده نشد. او در ابتدا تنها از ظاهر عجیبش وحشت کرده بود...
بااینحال، روشی که آنها از چماقهایشان استفاده میکردند ساده بود، بنابراین آنها فقط یک تهدید کوچک بودند. مثل دو کودک دبستانی که چوب در دست داشتند. آنها همچنین ...
کتابهای تصادفی


