فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 127

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپترصد و بیست و هفتم: شیانگ دودو اصلا متوجه این جو بد و عجیب غریب نشد.(2)

شیانگ دودو سرتکون داد. با نگاه کردن به کیسه برامده پوست حیوانی اون شیطان پرنده شکاری، تردید کرد و گفت: «برادر، اگه بخوای به قبیله گرگ آتش بری تا چیزی باهاشون مبادله کنی، کار خیلی سخت و دشواری در پیش داری. قیمت گیاهان دارویی رو ده‌برابر کردن. درواقع ما قصد داشتیم گیاهان دارویی باهاشون مبادله کنیم، اما نتونستیم.»

شیطان پرنده نر، سری تکون داد و گفت: «اوه، ممنون که بهم هشدار دادی.» اون قرار نبود به قبیله گرگ آتش بره تا باهاشون چیزی مبادله کنه، با فرض این‌که هنوز اون گرگ زنده هست به اونجا می‌رفت تا یک‌چیزهایی به اون بده.

از اون‌جایی که شیطان بعد از اون جمله‌اش، چیزی نگفت؛ شیانگ دودو احساس بی‌حوصلگی کرد و به همین‌خاطر به‌راحتی یک نقطه تمیز، زیر سنگکهای آویزان پیدا کرد و به انتظار نشست.

شیانگ یوان صورتش رو پاک کرد، آهی کشید و به نشانه تسلیم شدن، کنار دودو نشست. اون نمی‌تونست کاری بکنه. بااین‌که توانایی این‌رو داشت که بعضی از غرایزش رو نادیده بگیره؛ اما میلش به خواب زمستانی خیلی قوی بود.

لوزیران با شنیدن اسم قبیله شیر باد، سر رنجورش رو بلند کرد تا به شیانگ دودو و برادرش نگاهی بیاندازه. با دیدن اون دوخرس احمق، لوزیران همه تلاشش رو کرد تا محتوای خوابش رو بیاد بیاره و به سرعت فهمید اون دونفر، چه کسی هستند.

اون دوخرس شیطانی، حقیقتا در خوابش به قبیله شیر باد اومده بودند تا غذا رو درعوض گیاهان دارویی مبادله کنن، اما دراون زمان قبیله گیاهان دارویی ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی