ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 43
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 43-جایگزینی برای گرگ خاکستری تیانلو. (1)
از زمانی که یوان جو متوجه شده بود، روان چیوچیو احتمالا از گرگی به نام تیانلو خوشش میاد، احساسات پیچیدهای داشت.
چرا اون انسان ماده انقدر بد سلیقه بود؟!
اون احساس غمگینی میکرد. گرگ خاکستری تیانلو، چه مدل گرگی بود؟
با اینکه نمیدونست تیانلو دقیقا چه گرگیه، اما میدونست که حلزونها موجودات سطح پایینی هستند، که هیچ آگاهی ندارند.*۱
حتما اون گرگ خاکستری تیانلو یه گرگ با زیبا شناسی ضعیف بود.
با این حال، روان چیوچیو با یه لحن شاد از گرگ به خاطر کمک بهش، تشکر کرده بود. اون باید میفهمید که خودشون تنها دو نفر آدم، داخل غار هستن.
دوباره، به طور غیر قابل کنترلی ناخنهایش به پنجه تبدیل شده بودند. زمانی که یوان جو به هوش اومد، سوراخهای بیشتری تو پوست حیوانی ایجاد کرده بود. اون تازه این سوراخ هارو دوخته بود.
یوان جو به غرق شدن تو افکار تیرش ادامه داد. »اگه اون از گرگی به نام تیانلو خوشش میاومد؛ پس چرا باهاش ازدواج کرده بود؟! «
اون باهاش ازدواج کرده بود. یه گرگ خاکستری که ناقص و منزجر کننده بود. یه گرگ خاکستری که همه چیزش رو از دست داده بود.
یوان جو ناگهان تو قلبش احساس بدی کرد. اون احساس میکرد تحت تاثیر احساسات طاقت فرسا قرار گرفته. آرزو میکرد که ای کاش به این موضوع اهمیتی نمیداد. این احساسات برای اون درد و رنجی به همراه داشتن که تا به حال تجربه نکرده بود.
اون انسان ماده، به احتمال زیاد از گرگی به نام تیانلو خوشش میاومد.
شاید اون به خاطر وضع معیشت، تحت فشار با ازدواج با اون قرار گرفته بود.
بنا به اتفاق، اون هم یه گرگ شیطانی بود و به همین خاطر روان اون رو شوهر صدا میزد. روان با اون خوش رفتار بود چون اون رو یاد گرگ خاکستری تیانلو میانداخت.
اگه قبلا بود، اون میتونست با اعتماد به نفس کامل بگه که گرگ خاکستری تیانلو قطعا به خو...
کتابهای تصادفی
