فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 35

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 35-چرا اون دختر کنارش خوابیده بود؟! (1)

زمانی که گرگ میانسال، لین ژون، سوال شمِن رو شنید، سرش رو با یه حالت جدی تکون داد.

»اون هنوز نمرده؟«

صدای پیر شمِن می‌لرزید. پر از ناباوری بود‌.

«واقعا اون زندس؟«

لین ژون قبل از جواب دادن به سوال کمی تردید کرد و بعد گفت: «من جرات نکردم به یوان..... غار رییس سابق نزدیک بشم. من فقط به شکل شیطانی‌ام تبدیل شدم و با دقت نزدیک غار رو بو کشیدم. هیچ بوی خون انسانی رو هم حس نکردم. اون آدم، روان چیوچیو هنوز زندست.»

با شنیدن این کلمات، شمِن از این که لین ژون نتونسته انتظاراتش رو برآورده کنه، ناراحت شد. اون گفت: «چرا انقدر ترسویی؟! من متوجه‌ام شماها در گذشته خیلی از یوان جو می‌ترسیدین. اما الان، اون فلج و نابینا شده. شاید اصلا مرده باشه اما شما بچه‌ها هنوز از نزدیک شدن به غارش می‌ترسید. این موضوع خیلی عصبانی کننده‌ است.»

لین ژون تا حدودی با ترس گفت:

« با این که اون فلجه، اما قبلا یه شیطان درجه پنج قوی بود‌. اگه اون عصبانی شه، من خیلی می‌ترسم.»

»چرا انقدر ترسیدی؟! تو حتی به اندازه همسرت شجاع نیستی!! تو دیگه چه مدل مرد شیطانی هستی؟!«

با اینک‌ه شمِن پیر بود، اما هنوز انرژی زیادی برای سرزنش لین ژون داشت‌.

لین ژون اون‌قدر سرزنش شد، که دیگه نتونست سرش ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی