جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 900
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 890: پیچش غیرمنتظره رویدادها: چشمان واقعی!
«تو...» سرافینا با ناباوری به خواهر بزرگترش نگاه کرد.
«تو...» سرافینا با ناباوری به خواهر بزرگترش نگاه کرد.
چیزهای زیادی بود که میخواست بگوید، سؤالات زیادی داشت که از الیس بپرسد. با اینحال، حتی خود سرافینا نیز از کلماتی که از دهانش خارج شده بود، تعجب کرد.
«تو همه این کارها رو فقط برای یک چیز خیلی ساده انجام دادی؟»
«ساده؟» الیس درحالیکه با حالت سردرگمی به خواهر کوچکترش نگاه میکرد، با اخم گفت: «الو؟ با خانوم سرافینا دیگیلز از زمین صحبت میکنم؟ ما داریم در مورد سرنوشتی صحبت میکنیم که نمیشه اون رو حذف کرد، میدونی معنی این چیه؟ معنیش اینه که اون دیر یا زود به عامل نبودی من تبدیل میشه! چه فایدهای داره که همه انسانها زنده بمونن و پییشرفت کنن و من فقط بشم کود برای بقیه؟ به هیچوجه این رو قبول نمیکنم.»
الیس به همه نگاه کرد و با لحن تحقیرآمیزی گفت: «برای همه شما راحته که از روی نیمکت حرف بزنید و اظهار نظر کنید، اما من دوست دارم ببینم چند نفر از شما واقعاً حاضرید جون خودتون رو فدا کنید. من یه خائنم و گناهام رو انکار نمیکنم، اما اگه شما جای من بودید، احتمالاً از من بیرحمانهتر عمل میکردید.»
مهارت چشمان سرنوشت خانواده سلطنتی گیلز راز خاصی برای جهان نبود؛ بنابراین، هیچ یک از انسانها چیزی نگفتند و در واقع بیشتر آنها با شنیدن سخنان الیس دچار تردید شدند.
اگر از قبل میدانستند که یک نفر دیر یا زود دلیل مرگ آنها خواهد بود چه میکردند؟ هر کسی که عقلش درست کار کند، بدون شک همه تلاشش را برای از بین بردن آن شخصی که مقدر است دشمن باشد، انجام میداد. با اینحال، در مورد استعداد هیولایی و وحشتناک، یک بینظمی مانند بای زهمین چطور؟ بای زهمین یک تکاملدهنده روح مرتبه اول بود، اما قدرت واقعی او در نبرد نمیتوانست با سطحها اندازهگیری شود. اینجا بود که مشکل واقعی شروع شد.
الیس به بای زهمین نگاه کرد و با آرامش گفت: «اگه تو فقط یه تکاملدهنده روح عادی بودی، من تو رو میکشتم و داستان تموم میشد. اما نه من، نه پدرم و نه هیچکس دیگهای توی گیلز نمیتونه تو رو شکست بده ...در واقع، حتی قاتل سایه هم به دست تو کشته شده، پس فقط یه تکاملدهنده روح در جهان هست که میتونه زندگی تو رو به پایان برسونه.»
بای زهمین سری تکان داد و به آرامی گفت: «ارباب شیاطین آرگون.»
«درسته!» الیس سر تکان داد و به آرامی گفت: «به جز ارباب شیاطین، هیچ تکامل.دهنده روحی نمیتونه تو رو بکشه، به همین خاطر من باهاش معامله کردم. در ازای دادن یه مقدار اطلاعات، آرگون به من کمک میکرد تا تو رو بکشم... فقط اینکه توی این روند بعضی از کارها از کنترل خارج شد.»
بای زهمین ناگهان گفت: «مثل مرگ مادرت، ملکه هلنا!»
برق غم و خشم در چشمان الیس درخشید. مشتهایش را محکم گره کرد و سری به نشانه تأیید تکان داد و گفت: «درسته..... مرگ مادرم چیزیه که نباید اتفاق میافتاد..... اون بلگیوس لعنتی قوانین رو رعایت نکرد!»
پادشاه فیلیپ با ناراحتی به دخترش نگاه کرد، به نظر میرسید که چهرهاش ناگهان پیرتر شده و قامتش کمی به جلو خم شده است. به نظر میرسید که آن پادشاه مغروری که با نیزهاش چندین قدرت همردیف خود را از بین برده بود، اکنون انگیزه و رمق خود را برای نگهداشتن سلاحش از دست داده است.
برای چند ثانیه سکوت حکمفرما شد. تنها صداهای قابل شنیدن، صدای تکههای کوچک سنگ بود که هنوز به خاطر انفجارهای شدید قبلی، از آسمان میبارید و صدای گدازههای سوزان که بخش بزرگی از شهر ویرانشده را پوشانده بود.
بای زهمین آهی کشید و پرسید: «... و چه چیزی باعث شد فکر کنی که ارباب شیاطین از قوانین پیروی میکنه؟»
«به این دلیل که ما یه قرارداد روحی بستیم که هیچ کدوم از ما حق نداشت اون یکی رو بشکنه.» الیس با صدایی سرد گفت: «واقعاً فکر میکنی من اینقدر احمقم؟ میدونم کاری که انجام دادم ممکنه خیلی هوشمندانه به نظر نیاد، اما وقتی کسی جلوی هیولایی مثل تو قرار میگیره، گزینه دیگهای جز این نیست که تمام تلاش خودش رو بکنه.»
بای زهمین چشمهایش را بست و سعی کرد کارهای الیس را بفهمد.
او از نحوهی نگاه کردنش به او فهمید که از او یا چیز دیگری متنفر نیست، بلکه او تنها ناامید بود و پس از طرح نقشهای که فکر میکرد محکم و قوی بود، به سادگی آن را اجرا کرد. متأسفانه گاهی اوقات فقط برنامهریزی کافی نیست... در نهایت، زمانی که قدرت کسی بیش از حد باشد، طرحها و دسیسهها بیمعنی میشوند.
الیس با آرامش به پدرش، خواهرش و بای زهمین نگاه کرد و...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

