جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 877
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 877: زوج ساخته شده توسط آسمان
«کجا میری؟» سرافینا به سرعت این را پرسید چرا که به نظر میرسید بای زهمین قصد رفتن به جایی را دارد.
«کجا میری؟» سرافینا به سرعت این را پرسید چرا که به نظر میرسید بای زهمین قصد رفتن به جایی را دارد.
او اصلاً به زندگی انسانهای دیگر علاقهای نداشت.
کت مرده بود.
آنا مرده بود.
جیلز مرده بود.
به غیر از خود سرافینا، تنها سه نفر از گروه دوستان، لیام، الیس و ایوانز مانده بودند.
همه مرده بودند همه توسط شیاطین کشته شده بودند.
سرافینا عزیزان زیادی را در مدت کوتاهی از دست داده بود، حتی مادرش نیز چندی پیش توسط شیاطین کشته شده بود.
آن شاهزادهخانم سادهلوحی که پشت دیوارهای یک شهر بزرگ زندگی میکرد خیلی سریع شروع به تغییر کرد. در عرض چند هفته، او به اندازهای بالغ شده بود که لبخند روی صورتش فقط در مقابل تعداد کمی از مردم نشان داده شود، درحالیکه آنچه دیگران از او دریافت میکنند بیتفاوتی محض است.
شخصیت فعلی سرافینا به سه قسمت تقسیم شدهبود.
1. محبت، قدردانی و توجه نسبت به عزیزان و نزدیکانش در حالحاضر بسیار بیشتر از قبل است.
2. بیتفاوتی نسبت به زندگی یا مرگ بیگانگان.
3. نفرتی مطلقاً آشتیناپذیر و به اعماق اقیانوس، نسبت به نژاد شیاطین و هر موجود زنده که با آنها درگیر بود.
سرافینا به دلیل اولین ویژگی شخصیتی خود میترسید که عزیزانش خیلی از او دور شوند، زیرا اگر اتفاق بدی بیفتد میتواند بلافاصله آنها را شفا دهد. بنابراین، با دیدن اینکه بای زهمین قصد رفتن به جایی را داشت، دچار وحشت شد.
بای زهمین نیز متوجه این تغییرات در سرافینا شده بود. مخصوصاً در چند روز گذشته، او عملاً از جدایی از او امتناع میکرد.
پس از فکر کردن، بای زهمین تصمیم گرفت که اگر فقط او باشد اشکالی ندارد. علاوه بر این، او 100% مطمئن بود که سرافینا ترجیح میدهد بمیرد تا اینکه به او خیانت کند، بنابراین اگر کمی بیشتر در مورد او بداند، اشکالی ندارد.
«دم اسبی، با من بیا.»
* * *
در فاصله چند ساعتی شمال شهر، واقع در مرکز سیاهچال.
سرافینا گیج به اطراف نگاه کرد، اصلاً چیزی آنجا نبود.
«اورک، چرا من رو اینجا آوردی؟» در جهت او پلک زد. جوانترین شاهزاده گیلز ناگهان به چیزی فکر کرد و سینهاش را پوشاند، همانطور که با لحنی شوخی گفت: «نکنه؟ نکنه تو واقعاً یه منحرفی که دخترای جوونتر رو هدف قرار میده؟»
بای زهمین چشمانش را چرخاند و با صدای آهستهای گفت: «حتی اگه میخواستم دخترهای جوونتر رو هدف قرار بدم، حداقل با اونایی که سینههای بزرگتری داشتن این ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

