جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 873
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 873: بای زهمین در مقابل ارباب شیاطین (قسمت 1)
یکی از بهترین راهها برای از بین بردن ترسی که صرفاً با اراده نمیتوان با آن مبارزه کرد، برانگیختن احساسات حریف بود. اگر حریف با اعتماد بهنفس، مغرور یا حتی بیتفاوت ایستاده بود، به وضوح غیرممکن بود که ترسی را که از اعماق روح سرچشمه میگرفت، از بین برد.
یکی از بهترین راهها برای از بین بردن ترسی که صرفاً با اراده نمیتوان با آن مبارزه کرد، برانگیختن احساسات حریف بود. اگر حریف با اعتماد بهنفس، مغرور یا حتی بیتفاوت ایستاده بود، به وضوح غیرممکن بود که ترسی را که از اعماق روح سرچشمه میگرفت، از بین برد.
ارباب شیاطین راهی عالی برای برانگیختن احساسات در چهره مطمئن و چشمان سرد انسان جوان داشت.
حلقه کوچک سبز یشمی در انگشت اشاره دست راستش کمرنگ می درخشید و بلافاصله چندین «اشیاء» روی زمین افتادند.
در واقع، وقتی بای زهمین آن «اشیاء» را دید، حالت چهره او تغییر کرد و بیتفاوتی در چشمانش کمکم به خشم تبدیل شد.
نهتنها بای زهمین، بلکه ملکه الویز و شاه فلیکس که پشتسر او ایستاده بودند، شروع به خشمگین شدن کردند، طوری که به نظر میرسید تأثیر حوزه در آسمان کمی ضعیف شد.
تعداد بسیار زیادی سر انسان وجود داشت که از حلقه ذخیره فضایی ارباب شیطان افتاده بود. مردان، زنان، بزرگسالان و جوانان؛ حتی دو سر از پادشاهان پادشاهی که تکاملدهندگان روح مرتبهی سوم بودند، وجود داشت!
با اینحال، همهچیز به اینجا ختم نشد، زیرا ژنرالهای شیاطین پشت ارباب شیاطین بلافاصله کیفهای خود را که به کمرشان بسته شده بودند، بالا آوردند و با بیاعتنایی شروع به پرتاب سرهای انسان کردند طوری که گویی سنگهای خالی پرتاب می کردند.
ارباب شیاطین درحالیکه سرهای روبهرویش را که روی زمین بودند، نشان میداد، گفت: «عرضم به حضورتون، ما شیاطین در واقع نسبتاً مؤدبیم. هر وقت انسانی رو میکشیم، مطمئن میشیم که حداقل سرش به یکی دهکدهی انسانها برسه، در این صورت مردم در نهایت متوجه میشن که اون انسان کشته شده و به این ترتیب به جستجوی بیهوده ادامه نمیدن.»
ژنرال شیاطین با پوست سرخ و دم مارمولکی، دزگارد، نیشخند زد: «به لطف ماست که میلیونها تابوت خالی، خالی دفن نشدن، از این بابت سپاسگزار باشین!»
ژنرالهای شیطانی دیگر خندیدند، تنها استثنا، آن ژنرال شیاطینی بود که ظاهراً پس از سقوط ژنرال شیاطین سابق، بلگیوس، در نبردی در خارج از شهر بیرکرست که پایتخت پادشاهی گیلز بود، به صفوف پیوسته بود.
چشمان بای زهمین یکییکی روی همه سرها بیهدف میگشت و یک نکته اینکه سر زنان در بدترین وضعیت قرار داشت، زیرا صورتهایشان توسط مایعی ناخوشایند آغشته شده بود که او مانند هر مردی به خوبی میشناخت. با اینحال، چیزی که در نهایت باعث شد عصبانیت او به طور کامل منفجر شود، دیدن دو سر بود که بهوضوح عمداً به سمت جلو پرتاب شده بودند تا او آنها را ببیند.
ارباب شیطان که اکنون خیلی آرامتر شده بود، گفت: «اوه، اون جفت واقعاً جالب بودن.» او به زهمین که نگاهش را به دو سر انسان دوخته بود، نگاه کرد و با آهی تعریف کرد: «زن باکره نبود پس جای تاسف داشت، هنوز هم مزش اصلاً بد نبود. اون مرد معلوم شد که دوست پسرشه. حتی بعد از اینکه من پاها و بازوهاش رو کندم، فریاد نزد و درحالیکه من با دوست دخترش سرگرم میشدم، به فحش و نفرین کردنم ادامه داد.»
بدن بای زهمین قویتر و قویتر میلرزید و چنگ او بر "نابودی آسمان در حال سقوط" چنان محکم و قوی شد که استخوانهای انگشتانش در داخل دستکشهای جنگیاش شروع کردند به جیرجیر کردن، کردند.
«در آخر، دختره بر علیه لذت جسمانی هیچ کاری نمیتونست بکنه.» ارباب شیطان قهقههای زد و سرش را تکان داد و آرام گفت: «پسره حتی لازم نبود که کارش به دست من یکسره بشه، صداهای نه چندان ظریفی که از دهن کوچیک دوست دختر خوشگلش بیرون میاومد برای فرستادنش به اون دنیا کافی بود.»
شیاطین از جهات خاصی تفاوت چندانی با انسانها نداشتند، بسیاری از آنها بودند که در واقع عملاً مشابه انسانها بودند، به جز تفاوتهایی کوچک که به سختی با چشم غیرمسلح قابل مشاهده بود. در آخر، شیاطین همتای زامبیهای روی کرهی زمین بودند. نسل اول انسانهایی که با ظهور ثبت روح نتوانستند در برابر مانای درون بدن خود مقاومت کنند، ثبتشان کمی اصلاح شده بود تا بتوانند بهتر سازگار شوند که باعث شد نژاد شیطان را به دنیا آورند.
یکی از خصوصیاتی که بیشتر انسانها را از شیاطین متمایز میکرد، فیزیکی نبود، بلکه در کاراکتر و شخصیت بود. شیاطین واقعاً رنج دیگران را دوست داشتند، آنها این را دوست داشتند و بنابراین تمام تلاش خود را میکردند تا با احساسات دشمن بازی کنند،...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


