فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 873

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 873: بای زه‌مین در مقابل ارباب شیاطین (قسمت 1)
یکی از بهترین راه‌ها برای از بین بردن ترسی که صرفاً با اراده نمی‌توان با آن مبارزه کرد، برانگیختن احساسات حریف بود. اگر حریف با اعتماد به­نفس، مغرور یا حتی بی­تفاوت ایستاده بود، به وضوح غیرممکن بود که ترسی را که از اعماق روح سرچشمه می­گرفت، از بین برد.
ارباب شیاطین راهی عالی برای برانگیختن احساسات در چهره مطمئن و چشمان سرد انسان جوان داشت.
حلقه کوچک سبز یشمی در انگشت اشاره دست راستش کم­رنگ می درخشید و بلافاصله چندین «اشیاء» روی زمین افتادند.
در واقع، وقتی بای زه‌مین آن «اشیاء» را دید، حالت چهره­ او تغییر کرد و بی­تفاوتی در چشمانش کم­کم به خشم تبدیل شد.
نه­تنها بای زه‌مین، بلکه ملکه الویز و شاه فلیکس که پشت­سر او ایستاده بودند، شروع به خشمگین شدن کردند، طوری که به نظر می­رسید تأثیر حوزه در آسمان کمی ضعیف شد.
تعداد بسیار زیادی سر انسان وجود داشت که از حلقه ذخیره فضایی ارباب شیطان افتاده بود. مردان، زنان، بزرگسالان و جوانان؛ حتی دو سر از پادشاهان پادشاهی که تکامل­دهندگان روح مرتبه­ی سوم بودند، وجود داشت!
با این­حال، همه­چیز به اینجا ختم نشد، زیرا ژنرال­های شیاطین پشت ارباب شیاطین بلافاصله کیف­های خود را که به کمرشان بسته شده بودند، بالا آوردند و با بی­اعتنایی شروع به پرتاب سرهای انسان کردند طوری که گویی سنگ­های خالی پرتاب می کردند.
ارباب شیاطین درحالی­که سرهای روبه­رویش را که روی زمین بودند، نشان می­داد، گفت: «عرضم به حضورتون، ما شیاطین در واقع نسبتاً مؤدبیم. هر وقت انسانی رو می­کشیم، مطمئن می­شیم که حداقل سرش به یکی دهکده­ی انسان­ها برسه، در این صورت مردم در نهایت متوجه می­شن که اون انسان کشته شده و به این ترتیب به جستجوی بیهوده ادامه نمیدن.»
ژنرال شیاطین با پوست سرخ و دم مارمولکی، دزگارد، نیشخند زد: «به لطف ماست که میلیون­ها تابوت خالی، خالی دفن نشدن، از این بابت سپاس­گزار باشین!»
ژنرال­های شیطانی دیگر خندیدند، تنها استثنا، آن ژنرال شیاطینی بود که ظاهراً پس از سقوط ژنرال شیاطین سابق، بلگیوس، در نبردی در خارج از شهر بیرکرست که پایتخت پادشاهی گیلز بود، به صفوف پیوسته بود.
چشمان بای زه­مین یکی­یکی روی همه سرها بی­هدف میگشت و یک نکته اینکه سر زنان در بدترین وضعیت قرار داشت، زیرا صورت‌هایشان توسط مایعی ناخوشایند آغشته شده بود که او مانند هر مردی به خوبی می‌شناخت. با این­حال، چیزی که در نهایت باعث شد عصبانیت او به طور کامل منفجر شود، دیدن دو سر بود که به­وضوح عمداً به سمت جلو پرتاب شده بودند تا او آنها را ببیند.
ارباب شیطان که اکنون خیلی آرامتر شده بود، گفت: «اوه، اون جفت واقعاً جالب بودن.» او به زه­مین که نگاهش را به دو سر انسان دوخته بود، نگاه کرد و با آهی تعریف کرد: «زن باکره نبود پس جای تاسف داشت، هنوز هم مزش اصلاً بد نبود. اون مرد معلوم شد که دوست پسرشه. حتی بعد از اینکه من پاها و بازوهاش رو کندم، فریاد نزد و در­حالی­که من با دوست دخترش سرگرم می­شدم، به فحش و نفرین کردنم ادامه داد.»
بدن بای زه­مین قوی‌تر و قوی‌تر می‌لرزید و چنگ او بر "نابودی آسمان در حال سقوط" چنان محکم و قوی شد که استخوان‌های انگشتانش در داخل دستکش‌های جنگی‌اش شروع کردند به جیرجیر کردن، کردند.
«در آخر، دختره بر علیه لذت جسمانی هیچ کاری نمی­تونست بکنه.» ارباب شیطان قهقهه­ای زد و سرش را تکان داد و آرام گفت: «پسره حتی لازم نبود که کارش به دست من یک­سره بشه، صداهای نه چندان ظریفی که از دهن کوچیک دوست دختر خوشگلش بیرون می­اومد برای فرستادنش به اون دنیا کافی بود.»
شیاطین از جهات خاصی تفاوت چندانی با انسان­ها نداشتند، بسیاری از آنها بودند که در واقع عملاً مشابه انسان­ها بودند، به جز تفاوت­هایی کوچک که به سختی با چشم غیرمسلح قابل مشاهده بود. در آخر، شیاطین همتای زامبی­های روی کره­ی زمین بودند. نسل اول انسان‌هایی که با ظهور ثبت روح نتوانستند در برابر مانای درون بدن خود مقاومت کنند، ثبتشان کمی اصلاح شده بود تا بتوانند بهتر سازگار شوند که باعث شد نژاد شیطان را به دنیا آورند.
یکی از خصوصیاتی که بیشتر انسان­ها را از شیاطین متمایز می­کرد، فیزیکی نبود، بلکه در کاراکتر و شخصیت بود. شیاطین واقعاً رنج دیگران را دوست داشتند، آنها این را دوست داشتند و بنابراین تمام تلاش خود را می­کردند تا با احساسات دشمن بازی کنند،...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی