فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 818

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 818 دشمن قدرتمند
نیمه اورک، اصلا صحبت نمی‌کرد و چهره‌اش هیچ واکنشی به حرف‌های بای زمین نشان نمی‌داد.
بای زه‌مین با دیدن این که نیمه اورک با چشمانی سرد به او خیره شده بود، نتوانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. افکار طرف مقابل برای کسی مثل او که عملاً از روز اول آخرالزمان بر روی زمین با دشمنانی در سطوح بالاتر از خودش جنگیده بود، خیلی واضح بود.
در واقع، همانطور که بای زه‌مین به آرامی می‌خندید، بدن نیمه اورک قاتل، ناگهان از موقعیت قبلی خود ناپدید شد و به یک تصویر تار بدل شد.
دَنــــــــــگ...
صدای چیزی که به نظر می‌رسید برخورد بین دو جسم فلزی باشد، در داخل گنبد خونی پژواک می‌کرد و به دنبال آن، یک تند باد شدید اطراف دو شخص که ضربه می‌زدند ایجاد شد.
«ههه» بای زه‌مین در حالی که دست چپ خود را برای جلوگیری از حمله غافلگیرانه قاتل بالا می‌برد، پوزخندی زد. خنجر به راحتی توسط ساعدش باز شد و با دیدن این که خنجر خاصیت آتش دارد نمی‌توانست در قلبش تمسخر نکند، زیرا مقاومتش در برابر آتش بسیار خوب بود.
«قدرتت واقعاً کمه.» بای زه‌مین نیرو را به بازوی چپ وارد کرد و به جلو هل داد.
چهره نیمه اورک با مسدود شدن حمله‌اش تغییر کرد، اما قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد، بدنش چندین متر به پرواز درآمد. پاهایش روی زمین لغزیدند و دو نوار بلند از خاک خرد شده باقی ماند و با برقی از حیرت در چشمانش به انسان مقابل نگاه کرد.
پس از ثابت شدن بدنش، قاتل سرانجام دهان خود را باز کرد و با صدایی سرد گفت: «واقعاً تو سطح 50 هستی، اما همونطور که تو گزارش ها گفته شده می‌تونی با تکامل دهنده‌های روح بالاتر از سطح ۱۵۰ مبارزه کنی».
گزارش شده؟ بای زه‌مین کمی اخم کرد، اما چهره‌اش خیلی زود به حالت عادی بازگشت.
او در مقابل چشمان زیادی با شیاطین درجه سوم مبارزه کرده بود، طبیعتاً غیرممکن بود که از رسیدن این خبر، آن هم به سرعت به سایر پادشاهی‌ها و نژادهای دیگر جلوگیری کرد. ولی با این حال، بای زمین احساس می‌کرد که موضوع به آن سادگی که به نظر می‌رسد نیست. 
«نمی‌فهمم چرا یه نیمه اورک که به وضوح متعلق به پادشاهی میستون نیست، درگیر جنگ بین انسان‌ها می شه، ولی به هر حال، الان دیگه هیچ کدوم از اینها مهم نیست.» بای زه‌مین تیر زرشکی رعد و برق را فعال کرد و همزمان با احاطه شدن بدنش توسط جرقه‌های ریز برق، با صدایی بی تفاوت گفت: «دو تا انتخاب داری، تسلیم بشی و زندگی کنی یا به مقاومت الکی ادامه بدی و بمیری.»
«هه... اینطوریاست؟»
لب‌های نیمه‌ ‌ارک به شکلی خم شدند که به زودی به لبخندی خشن تبدیل شد و به بای زه‌مین احساس عجیبی از ترس می‌داد. با این حال، درست زمانی که قصد حمله به جلو و مبارزه را داشت، چیزی که مجبورش کرد نقشه‌اش را متوقف کند، مات و مبهوتش کرد.
بای زه‌مین با احساس درد شدید در ساعد چپش، دستش را بالا برد و چشمانش با ناباوری برق زدند، چون از شکاف کوچک بین مچ دست و دستکش رزمی خود، دید که چندین رشته خون قرمز تیره به بیرون می‌لغزد.
«این چه کوفتیه...» با تعجب زمزمه کرد.
زرهش کاملا سالم بود اما باز ‌هم زخمی شده بود! علاوه بر این، از همه بدتر، توسط یک سم عجیب آلوده شده بود که او را مجبور به مصرف مانا می کرد تا به لطف مهارت دستکاری خونش، از پخش شدن آن به بقیه بدنش جلوگیری کند!
ووشش!
نیمه اورک فرصتی برای فکر کردن نداد، زیرا به سرعت به باد شدیدی تبدیل شد و به سمت بای زه‌مین رفت، و در یک ثانیه خنجرش تنها یک اینچ از گردنش فاصله داشت.
سرعت حرکتش به قدری بالا بود، که وا...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی