فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 638

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۶۳۸- قلب سنگی به قلب تزلزل‌ناپذیر: رباینده زنان

[قلب تزلزل‌ناپذیر(مرتبه چهارم مهارت منحصربه‌فرد) سطح ۴: با به‌ طور کامل غلبه بر گذشته برای تمرکز بر امروز به‌خاطر فردای بهتر، قدرت اراده و عزم شما به‌شدت افزایش می‌یابد. خود فعلی شما می‌داند که چه می‌خواهد و احتمال تزلزل به سوی آنچه می‌خواهید کاهش می‌یابد. هر چه بیشتر با جنس مخالف صحبت کنید، اعتماد به نفس، جذابیت شما را به‌شدت افزایش می‌دهد.]

[اثر خودکار اول: اثرات جانبی منفی مهارت‌های کاربر به نصف کاهش می‌یابد.]

[اثر خودکار دوم: اثرات فعال یا مهارت‌های خودکار راه‌اندازی شده توسط اشخاص ثالث که بر ذهنیت، عقلانیت یا قلب صاحب مهارت قلب تزلزل‌ناپذیر تأثیر می‌گذارند، به‌طور خودکار لغو می‌شوند و حداکثر تا سه مرتبه بالاتر از دارنده مهارت.]

----------

بای ‌زه‌مین به آرامی چشمانش را باز کرد و همانطور که حروف سبز از قرنیه چشمش ناپدید می‌شد تا با روحش یکی شود، با لبخندی آسوده که به آسمان تاریک و پر ستاره روبرو شد.

به جای احساس شادی یا غافلگیری به‌خاطر اثرات مهارت قلب تزلزل ناپذیر که به شکل حیرت آوری قوی بود، آنچه بای‌ زه‌مین احساس می‌کردم بیشتر رهایی بود. اکنون، در این لحظه، او می‌توانست با اطمینان کامل بگوید که گذشته برایش چیزی بیش از یک گذشته پیموده شده نیست. اکنون، او می‌توانست به روشی که فکر می‌کرد درست بود، بر روی چیزهایی تمرکز کند که واقعاً اهمیت داشت.

باد شدیدی در منطقه وزید و موهای سرخ رنگ فنگ تیان وو به طور غیرقابل کنترلی در هوا رقصید و ظاهر یک الهه زیبا اما همچنین یک جنگجوی شجاع را به او داد. در حالی که چشمان زیبایش روی مرد جوانی که چند قدم جلوتر بود قفل بود، بی‌صدا ایستاد.

فنگ تیان وو واقعاً می‌خواست از او بپرسد که چگونه می‌توانست اینطور لبخند بزند. او واقعاً می‌خواست بداند که چگونه می‌توانست چنین لبخند آرامش بخش و مهربانی را در مقابل شخصی به لب بنشاند که در گذشته تا این حد او را آزار داده بود.

سان جی سال‌ها پیش به او گفت کسی که پاهایش را شکست بای‌ زه‌مین بود، در حالی که در آن زمان هیچکس حرف او را باور نکرد چون بای ‌زه‌مین در افسردگی کامل به سر می‌برد، اما فنگ تیان وو که فکر می‌کرد عاشق است، او را باور کرد. حتی در دلش از بای‌ زه‌مین بیزار بود چون او از دنیای رویاهای خود بیدار نشده بود.

اما در این لحظه بالاخره فهمید که احتمالاً دلیل شکستن پاهای سان جی در آن زمان به‌خاطر فنگ تیان وو نبود، نه از روی حسادت، بلکه از درد... درد و عصبانیت از بهترین دوستی که به او خیانت کرد، کسی که با تمام وجود به او اعتماد داشت.

بعد از چند ثانیه، بای ‌زه‌مین نفس عمیقی کشید و در یک نفس تمام هوایی که در سینه حبس کرده بود را بیرون داد. او به زنی که در مقابلش ایستاده بود نگاه کرد و با لبخندی کم‌رنگ گفت: «فکر کنم حالا باید یه بار دیگر ازت تشکر کنم.»

فنگ تیان وو فقط بی‌صدا به او نگاه کرد. تشخیص دادن نوع آدمی که این مرد جوان بود، برایش مشکل بود. بای ‌زه‌مینی که روبرویش ایستاده بود، بسیار متفاوت از بای ‌زه‌مینِ خاطراتش بود. نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه نگرش و شخصیتش نیز کاملاً با آنچه فنگ تیان وو می‌توانست به خاطر بسپارد فرق داشت.

این بای ‌زه‌مین در مقایسه با خودِ گذشته‌اش بارها مطمئن‌تر به نظر می‌رسید، اعتماد به نفسی که مانند آهنربا چشمان دیگران را به خود جلب می‌کرد و آن‌ها را به خود متکی می‌کرد. علاوه بر این، مرد جوانی که در مقابلش بود مصمم و قاطع نیز به نظر می‌رسید، کاملا متفاوت از آن بای ‌زه‌مینی که با چشمانی مردد به جهان نگاه می‌کرد، مانند ببری که از جنگل خود بیرون آورده و درون شهر پرتاب شده بود.

مغزش هنوز سعی می‌کرد آنچه را که اتفاق می‌افتاد پردازش کند، که دهانش به میل خود حرکت کرد: «تو... تو چی هستی؟»

بای‌ زه‌مین خندید و بدون اینکه در مورد سوال عجیب زن روبرویش چیزی بگوید سرش را تکان داد.

در حالی که به هیچ وجه از فنگ تیان وو متنفر نبود و حتی کوچک‌ترین رنجشی از گذشته نداشت، این بدان معنا نبود که بای ‌زه‌مین فراموش کرده بود فنگ تیان وو چطور با او رفتار کرد. نداشتن کینه یا نفرت با فراموش کردن خیلی فرق داشت. بنابراین، بای‌ زه‌مین هیچ قصدی برای ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی