جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 583
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 583 - ناحیه چانگپینگ و اولین رشد جرم زمین (قسمت 2/2)
قبل از رسیدن بای زهمین به پل، لیلیث با او صحبت کرده و به او توصیه کرده بود که اکنون که او و پرنسس نوعی رابطه دارند، باید تا حد امکان با پرنسس پری دریایی متحد شود. در واقع، شب قبل بود که لیلیث پس از اینکه او با جزئیات بیشتری در مورد جنگ روی پل که یک هفته پیش رخ داد به او گفت ناپدید شد و وقتی او برگشت، شروع به اصرار مداوم بر آن کرد.
اگرچه لیلیث هیچ دلیلی ارائه نکرد و هر بار که از او در مورد آن سوال میپرسید به سادگی لبخند میزد، بای زهمین احمق نبود و میدانست که از آنجایی که او آنقدر بر این موضوع اصرار دارد، باید چیز واقعاً خوبی در دریاها وجود داشته باشد که در آینده برای او مفید باشد.
در هر صورت، اینطور نبود که بای زهمین از زمانی که قصد داشت با هفتمین پرنسس دریای شرقی اتحاد برقرار کند، به این موضوع فکر نکرده باشد. با این حال، او قطعاً این همه پیشنهاد را فقط برای مقداری نیرو نمیداد.
اجساد زامبیها یک چیز بودند، اما اجساد جانوران جهش یافته برای انسانها بسیار مفید بودند. اساساً هیچ بخشی از آنها وجود نداشت که بتوان آن را زباله کامل در نظر گرفت. در مورد 40 درصد سنگهای روح... وقتی آن را با 60 درصدی که بای زهمین نگه میدارد مقایسه میکنید، ممکن است درصد کمی به نظر برسد، اما با توجه به تعداد موجوداتی که روی زمین راه میرفتند، این تعداد قطعاً چیزی نیست که بتوان آن را دست کم گرفت.
در واقع، وقتی شیان میر این پیشنهاد را از بای زهمین شنید، ضربان قلب او تند شد. چشمانش را به او دوخت و با صدای جدی پرسید: «جدی میگی؟»
بای زهمین مخفیانه دندانهایش را به هم فشرد، اما وقتی سرش را تکان داد حالت چهرهاش تغییری نکرد: «البته منظورم همون چیزیه که میگم. تو به من کمک میکنی تا همه موانع رو تو تمام مناطق حاشیهای و مناطق فرعی چین از بین ببرم و در ازای اون، من به تو منابع میدم تا بتونی به مردمت غذا بدی و حتی یه ارتش بزرگتر و قدرتمندتر رو پرورش بدی. علاوه بر این، در طول همه این کارها میتونی ببینی که من و ارتش تکامل دهندگان روح من چه کارایی میتونیم انجام بدیم. ما میتونیم بعداً در مورد اینکه آیا ملکه آینده دریای شرقی شدن امکان پذیر هست یا نه صحبت کنیم.»
شیان میر حتی برای فکر کردن به آن لحظهای درنگ نکرد و با عجله سری تکان داد؛ گویی میترسید که بای زهمین تصمیم به عقبنشینی بگیرد: «پس ما معامله کردیم.»
آنچه شیان میر بیش از همه به آن نیاز داشت، زمان برای رشد بود. او نه تنها نیاز داشت که قدرت خود را افزایش دهد تا بیشتر مورد احترام قرار گیرد یا حرفش اهمیت بیشتری داشته باشد، بلکه نیاز داشت که قدرت نیروهای فعلی خود را افزایش دهد و ارتش بزرگتر و قدرتمندتری را جذب یا ایجاد کند.
شانگوان بینگشو به شیان میر نگاه کرد و حتی با وجود اینکه او وضعیت دریا را درک نمیکرد، اشاره کرد: «شیان میر یادت باشه که همیشه وجود جنگ برای داشتن صلح اجتناب ناپذیره. برای اینکه خیلیها تو صلح زندگی کنن، خیلیهای دیگه باید بمیرن.»
تاریخ بشر گواه این بود که ریختن خون تنها کاری است که واقعاً توانایی پاک سازی مشکلات را دارد و حتی در آن زمان هم فقط یک پاکسازی جزئی است، نه یک پاکسازی کامل و مطلق. با این حال فکر کردن به اینکه بدون جنگیدن و رها کردن همه چیز مانند قبل، آینده روشنتر خواهد بود و فقط به این دلیل، واقعاً هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، ساده لوحانه بود.
«...» شیان میر قبل از اینکه آهی بکشد و سرش را تکان دهد، لحظهای به شانگوان بینگشو نگاه کرد، «من یه جورایی منظورتو متوجه شدم، شانگوان بینگشو. به همین دلیله که باید قویتر بشم و به همین خاطر سعی میکنم ارتشی رو جذب و تقویت کنم.»
در حالی که تاریخ نژاد دریایی به اندازه تاریخ بشر متنوع نبود، زیرا موجودات باهوش قبل از ورود ثبت روح به زمین بسیار نادر و کمیاب بودند، شیان میر با چشمان خود نبردهای خونین برای کنترل چند مایل دریایی را دیده بود. بنابراین، او به خوبی درک میکرد که برای شنیده شدن باید قدرت کافی داشته باشد.
کسانی که در قدرت بودند فقط به سخنان قویها گوش میدادند، در حالی که ضعیفها اگر خوش شانس بودند نادیده گرفته میشدند یا اگر بیش از حد مزاحم بودند کشته میشدند. به این ترتیب دنیای واقعی بدون توجه به اینکه در سطح باشد یا در اعماق دریاها اینگونه کار میکرد.
شیان میر قبل از اینکه س...